رویکردهای تعلیم و تربیتنظریهپردازی و پیدایی مکاتب و رویکردهای مختلف در باب مبانی، مسائل، روشها و اهداف تعلیم و تربیت اسلامی، دیر زمانی پس از ظهورِ اسلام و نفوذ آن به فراتر از مرزهای جغرافیایی عربستان ، خاصه ایران ، و امتزاج با دیگر فرهنگها آغاز شد. جامعه عربِ پیش از اسلام اگر چه با برخی دانشها و نیز کتابت آشنایی داشت [۱]
جوادعلی، المفصّل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، ج ۸، ص ۹۱ـ ۴۱۸، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
و بر اساس پارهای شواهدِ تاریخی از سنّت تعلیم و تربیت نیز برخوردار بود [۲]
جوادعلی، المفصّل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، ج ۸، ص ۲۹۱ـ۳۱۲، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
به نظر میرسد که اوضاع اقلیمی و فرهنگی و سیاسی خاص عربستان، اجازه نمیداد طبقهای مشخص از تحصیلکردگان و دانشمندان شکل گیرد تا آنان در حوزه تعلیم و تربیت و دیگر علوم به تأمل و ابراز نظریه بپردازند.فهرست مندرجات۲ - انواع رویکردها و وجه تمایز آنها ۳ - رویکرد مبتنی بر کتاب و سنّت ۴ - اقسام این رویکرد ۵ - رویکرد حدیثی به تعلیم و تربیت ۵.۱ - تألیفات در این زمینه ۵.۱.۱ - الادَبُ المُفْرَد ۵.۱.۲ - جامع بیانالعلم و فضله ۶ - رویکرد اخلاقی به تعلیم و تربیت ۶.۱ - تألیفات در زمینه رویکرد اخلاقی ۶.۱.۱ - الذریعه الی مکارمالشریعه ۶.۱.۲ - احیاء علومالدین ۶.۱.۳ - صیدالخاطر ۶.۲ - رویکرد فقهی به تعلیم و تربیت ۶.۳ - تألیفات با رویکرد فقهی ۶.۳.۱ - آدابالمعلمین ۶.۳.۲ - الرساله المفصله لاحوالالمتعلمین ۶.۳.۳ - سایر تألیفات ۷ - وظایف و آداب معلم و متعلم ۷.۱ - مهمترین وظایف اخلاقی معلم ۷.۲ - وظایف معلم در مقام تدریس ۷.۳ - وظایف معلم نسبت به متعلم ۷.۴ - وظایف اخلاقی متعلم ۷.۵ - وظایف متعلم نسبت به معلم ۷.۶ - آداب متعلم در فراگیری علم ۸ - رویکرد صوفیانه به تعلیم و تربیت ۸.۱ - سلوک خاص و عام ۸.۲ - تفاوت رویکرد صوفیانه با رویکرد کتاب و سنت ۸.۳ - راه دستیابی به دانش صوفیه در زمینه تعلیم و تربیت ۸.۴ - اسباب نیاز به وجود شیخ برای مرید ۸.۵ - شیخ در نظام تربیتیِ صوفیه ۸.۶ - مرتبه شیخ ۸.۷ - نسبت شیخ و مرید ۸.۸ - کیفیت تربیت مرید توسط شیخ ۸.۹ - ویژگیهای مرید و مراد ۸.۹.۱ - شرایط عمومی مرید ۸.۹.۲ - مهمترین وظیفه مرید ۸.۹.۳ - راه بهرهمندی مرید از مراد ۸.۹.۴ - آداب مرید نسبت به مراد ۸.۹.۵ - بهترین ادب مرید در حق شیخ ۸.۹.۶ - وظایف شیخ نسبت به مرید ۸.۱۰ - خرقه در نظام تربیتی صوفیه ۹ - رویکرد فلسفی به تعلیم و تربیت ۹.۱ - دیدگاه فیلسوفان اسلامی در باب تعلیم و تربیت ۹.۲ - عدم استقبال عمومی از اندیشههای فلسفی ۹.۳ - آرای کندی در تعلیم و تربیت ۹.۳.۱ - کیفیت آغاز آموزش ۹.۳.۲ - شرایط تحقق علوم انسانی ۹.۳.۳ - نقش عادت در تربیت ۹.۴ - آرای فارابی در تعلیم و تربیت ۹.۴.۱ - اکتساب و فطرت ۹.۴.۲ - سعادت ۹.۴.۳ - راه محفوظ ماندن از تحیر ۹.۴.۴ - فضائل و کیفیت آموزش آنها ۹.۴.۵ - آموزش مباحث نظری ۹.۴.۶ - اجزاء تعلیم ۹.۴.۷ - سنجش سیاست با تعیم و تربیت ۹.۵ - آرای ابوالحسن عامری در باب تعلیم و تربیت ۹.۵.۱ - سعادت از دیدگاه ایشان ۹.۵.۲ - ضرورت وجود مربی در کسب سعادت ۹.۵.۳ - ضرورت پرداختن به اخلاق ۹.۵.۴ - تأدیب از دیدگاه عامری ۹.۵.۵ - راه تربیت اخلاقی ۹.۵.۶ - عوامل کسب فضائل ۹.۵.۷ - اقسام تربیت ۹.۵.۸ - اقسام تربیت به ادب ۹.۵.۹ - شرایط مربی در کار تربیت ۹.۵.۱۰ - آداب ضروری برای آموزش کودکان ۹.۵.۱۱ - دیدگاه عامری در باب تحصیل ۹.۵.۱۲ - ضرورت وجود معلم ۹.۵.۱۳ - فضائل ضروری برای معلم ۹.۵.۱۴ - اندیشههای مؤثر در آرای عامری ۹.۶ - آرای مسکویه در باب تعلیم و تربیت ۹.۶.۱ - اهمیت تعلیم و تربیت ۹.۶.۲ - خُلق از دیدگاه ایشان ۹.۶.۳ - ضرورت تربیت کودکان ۹.۶.۴ - کمال آدمی از دیدگاه مسکویه ۹.۶.۵ - اقسام نفس ۹.۶.۶ - سنجش عقل در تربیت کودک ۹.۶.۷ - آداب تربیت کودک ۹.۶.۸ - یادآوری مسکویه ۹.۶.۹ - نگاه تربیتی مسکویه به سیاست ۱۰ - آرای اخوانالصفا در باب تعلیم و تربیت ۱۰.۱ - مآخذ اندیشه اخوانالصفا ۱۰.۲ - نگاه اخوانالصفا به تعلیم و تربیت ۱۰.۳ - کسب دانش از دیدگاه ایشان ۱۰.۴ - خواستهای فطری ۱۰.۵ - اقسام خلقیات انسان ۱۰.۵.۱ - خلقیات فطری ۱۰.۵.۲ - خلقیات اکتسابی ۱۰.۶ - تفاوت اخلاق آدمیان ۱۰.۷ - تعلیمپذیری آدمیان ۱۰.۸ - تعلیم و تعلم از دیدگاه ایشان ۱۰.۹ - ضرورت وجود استاد و معلم ۱۰.۱۰ - خصلتهای لازم برای متعلم ۱۰.۱۱ - عوامل مؤثر در یادگیری ۱۰.۱۲ - استمرار رویکرد فلسفی به تعلیم و تربیت ۱۰.۱۳ - آرای پزشکان اسلامی در باب تعلیم و تربیت ۱۰.۱۴ - رویکرد اجتماعی در باب تعلیم و تربیت ۱۰.۱۴.۱ - ابن خلدون، بنیانگذار این رویکرد ۱۰.۱۴.۲ - ریشه دیدگاه ابن خلدون ۱۰.۱۴.۳ - منظور ابن خلدون از «عمران بشری» ۱۰.۱۴.۴ - مقدمه ابن خلدون در این باب ۱۰.۱۴.۵ - صناعت از دیدگاه ابن خلدون ۱۰.۱۴.۶ - پیوند صنایع با ازدیاد جویندگان ۱۰.۱۴.۷ - تأثیر عوامل جغرافیایی بر اخلاق بشر ۱۰.۱۴.۸ - وابستگی تطور علوم به رشد و نمو جامعه ۱۰.۱۴.۹ - رشدِ روشمند دانشها از دیدگاه ابن خلدون ۱۰.۱۴.۱۰ - رابطه تعلیم و تعلم با عمران و تمدن ۱۰.۱۴.۱۱ - اصل مهم در تعلیم و تربیت ۱۰.۱۴.۱۲ - نکاتی مهم از مسائل جزئی تعلیم و تربیت ۱۰.۱۴.۱۳ - شیوه درست تعلیم ۱۰.۱۴.۱۴ - توصیه ابن خلدون به متعلم ۱۰.۱۴.۱۵ - مقایسه شیوههای تعلیم و تعلم ۱۰.۱۵ - آرای ابن ازرق ۱۰.۱۵.۱ - آرای وی در کتاب بدائعالسلک ۱۰.۱۵.۲ - مبنای کتاب بدائعالسلک ۱۰.۱۵.۳ - مقدمه کتاب ۱۰.۱۵.۴ - دیدگاه وی درباره لزوم وجود سَند در تعلیم ۱۰.۱۵.۵ - دیدگاه ایشان درباره کیفیت کتب درسی ۱۰.۱۵.۶ - همزمان نبودن آموزش دو علم ۱۱ - انتقال این رویکردها از طریق ادبیات ۱۲ - تأثیر ادبیات و هنر در انتقال اخلاق و تربیت به انسان ۱۳ - دیدگاه بزرگان در باب تربیت در آثار ادبی ۱۴ - تأثیر آثار ادبی با محتوای اخلاقی و تربیتی در مردم ۱۵ - فهرست منابع ۱۶ - پانویس ۱۷ - منبع ۱ - پیشینه پدید آمدن رویکردهای تعلیم و تربیتبا ظهور اسلام و گسترش قلمرو آن و آمیزش با دیگر جوامع و فرهنگها و سپس تکوین و تکامل تمدن اسلامی از قرن سوم تا پنجم و شکلگیریِ سنّت عملی تعلیم و تربیت اسلامی و مکاتب علمی و فکری و آنگاه پیدایی طبقات مفسران، محدّثان، فقیهان، فیلسوفان و عارفان و در پی آن بروز نزاعهای فکری و عقیدتی و سیاسی در جامعه اسلامی، رویکردهای مختلف در بابِ بنیاد و غایت و مسائلِ گوناگونِ تعلیم و تربیت اسلامی پدید آمد و از هم متمایز گردید. ۲ - انواع رویکردها و وجه تمایز آنهادر واقع، ظهور رویکردهای مختلف در تعلیم و تربیت اسلامی را میتوان پیامد بروز نزاعهای فکری و فرهنگی و سیاسی داخلی تمدن اسلامی تلقی کرد؛ نزاعهایی که حولِ چگونگی تعامل یا تضادِ عقل و وحی صورت گرفت و پیدایش مکاتب فکری اسلامی نتیجه آن بود. بر این اساس، رویکردهای تعلیم و تربیت اسلامی را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: رویکرد مبتنی بر کتاب و سنّت ، رویکرد صوفیانه ، رویکرد فلسفی و رویکرد اجتماعی. در ذیلِ این رویکردها از نحوه انتقال آنها به جامعه سخن گفته خواهد شد. آنچه این رویکردها را از یکدیگر متمایز میسازد، جهتگیری کلی صاحبان آنهاست از حیث گرایشهای شخصی، علمی، فرقهای، تلقیشان از «علم» و نیز تجربههای شخصی. در عین حال، رشد و بالندگی صاحبان این رویکردها در فضای اسلامی و داشتن تجربههای مشترک در زمینه تعلیم و تربیت، موجب شد تا میان آنها مشابهتهایی به وجود آید. ۳ - رویکرد مبتنی بر کتاب و سنّتاین رویکرد، در تعلیم و تربیت اسلامی غالب بوده و طی قرنها به حیات خود ادامه داده و هنوز هم در جوامع اسلامی، به ویژه در لایههای سنّتی آن، استمرار دارد. در این رویکرد، که کهنترین رویکرد تعلیم و تربیتی است، سعی میشود که همه اصول و فروع نظری و عملی آن از قرآن کریم و سنّت پیامبر اکرم ، صحابه و امامان معصوم گرفته شود. وجود انبوهی از مواد راجع به تعلیم وتربیت و پرورش اخلاق در قرآن و روایات باعث شد بسیاری از عالمان مسلمان احساس استغناء کنند و به تأمل در آنها و نظریهپردازی بر پایه آنها نپردازند و تنها به دستهبندی و تبویب این مواد و احیاناً تفسیر و توجیه آنها بسنده کنند. ۴ - اقسام این رویکردصاحبان این رویکرد با گذشت زمان به سه دسته متمایز تقسیم شدند: دستهای که گرایش حدیثی داشتند و از اهل حدیث یا اخباریون بودند و تنها به تبویب آیات و احادیث در این زمینه اقدام کردند؛ دستهای که رویکرد اخلاقی داشتند و در تحلیل و تفسیر آیات و روایات وجهِ اندرزگرانه آنها را برجستهتر میساختند و بُعد اخلاقی وجود آدمی را بر اساس آنها تشریح میکردند؛ دستهای با گرایش فقهی که در چارچوب احکام خمسه ( وجوب ، استحباب ، اباحه ، کراهت و حرمت ) به تحلیل و تفسیر آیات و روایات در این باب پرداختند. این سه دسته تا عصر حاضر استمرار یافتهاند. ۵ - رویکرد حدیثی به تعلیم و تربیتگروه نخست، بر پایه مبانی خود (طرد هر منبعی غیر از کتاب و سنّت در مقام علم و عمل )، تشریح و بررسی ابعاد مسئله تعلیم و تربیت را که در هر جامعهای جزء مسائل زیربنایی است، تنها با رجوع به قرآن و احادیث پیامبر و سخنان اصحاب ــ و نزد شیعیان احادیث ائمه معصوم ــ و عمل به نص آنها امکانپذیر میدانستند؛ ازینرو، به گردآوری و تبویب و احیاناً توضیح پارهای از مشکلات لغوی آیات و احادیثِ این موضوع بسنده کردند. ۵.۱ - تألیفات در این زمینه۵.۱.۱ - الادَبُ المُفْرَدکتابهایی که با این گرایش فراهم آمده است، گاه تعلیم و تربیت را به معنای عامِ آن در نظر دارد که شامل همه ابعاد زندگی آدمیان میشود، از تولد تا مرگ . مثلاً، کتابی نظیر الادَبُ المُفْرَد (بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰) نوشته محمد بن اسماعیل بخاری ، صاحب صحیح، مشتمل بر ۶۴۴ باب است و هر یک از این بابها یک یا چند حدیث را در بر دارد. در این ابواب، به همه ابعاد وجود آدمی از تولد تا مرگ توجه شده و از ریزترین نکتههای اخلاق فردی و خانوادگی تا مهمترین مسائل اجتماعی در آن گنجانده شده است، مسائلی نظیر رفتار والدین با کودک، رفتار فرزندان با والدین، رفتار با همسایه ، رفتار با خادم و بنده ، رفتار زن و شوهر با یکدیگر، رفتار مردم با یکدیگر، و دهها نکته و مسئله دیگر. چنین کتابی، مشتمل بر صدها شیوه عملی تربیتی و اخلاقی است که به کار عام و خاص میآید و در زندگی اجتماعی و فردی و خانوادگی راهگشاست و صدها سال مبنای تربیتی جامعه اسلامی بوده است و همگی عین متن حدیثاند. از این دست کتابها، بسیار نوشته شده است و هنوز هم نوشته میشود. ۵.۱.۲ - جامع بیانالعلم و فضلهپارهای دیگر از کتابهایی که با این گرایش فراهم آمده، از تعلیم و تربیت معنای خاص آن را در نظر دارند، یعنی، تأمل در مفهوم تربیتپذیری آدمی و چگونگی آن و چگونگی رفتار معلمان و متعلمان با یکدیگر و نیز تأمل در مفهوم علم . در واقع، این کتابها میخواهند نیاز گروه نخبه جامعه را رفع کنند. کتاب جامع بیانالعلم و فضله (بیروت ۱۴۱۸)، نوشته ابن عبدالبر قرطبی ، کتابی است از این دست که بنا بر نوشته مؤلف در مقدمه [۳]
ابنعبدالبر قرطبی، جامع بیانالعلم و فضله، ج ۱، ص ۷، بیروت ۱۴۱۸.
تلخیصِ تبویب شدهای است از آنچه سَلَف امت در باب آداب تعلیم و تربیت آوردهاند. برخی از ابواب کتاب چنین است: دعای پیامبر اکرم در حق مستمعِ علم و حافظ و مبلّغ آن، فضیلت آموختن در کودکی و تشویق به آن، ستایش پرسیدن و پا فشاری در طلب علم، رفتار متعلم نسبت به عالم و معلم، و آداب عالم و متعلم. عمده منابع این کتاب، احادیث پیامبر و پارهای از گفتارهای عالمان و احیاناً رجال تاریخی است که به عنوان مؤید نقل شده است اما نهایت تلاش نویسنده این بوده که آداب دانشاندوزی و دانشآموزی را، بیهیچ توضیحی و توجیهی، از کتاب و سنّت اخذ کند.۶ - رویکرد اخلاقی به تعلیم و تربیتگرایش گروه دوم، گرایشی است که با نگاهی اخلاقی به گزینش آیات و روایات میپردازد و با بهرهگیری از اصولی که آنها را از متن استخراج میکند و هم برخی تجربیات فردی و اجتماعی و حتی اندکی از منابعی غیر از کتاب و سنّت (منابع فلسفی و عرفانی) که آگاهانه یا ناآگاهانه استفاده شده، به شرح و توضیح آنها میپردازد. در این گرایش تلاش میشود که حالات نفسانی و بُعد اخلاقی وجود انسان و اعمال و رفتار اجتماعی و فردی وی، بر اساس آیات قرآن و روایات پیامبر و صحابه و امامان معصوم تشریح و تفسیر شود و بر اساس آنها، دستورالعملهایی برای بهبود زندگی انسان طراحی گردد. ۶.۱ - تألیفات در زمینه رویکرد اخلاقی۶.۱.۱ - الذریعه الی مکارمالشریعهکتاب الذریعه الی مکارمالشریعه نوشته راغب اصفهانی کتابی است از این دست که نویسنده آن با آنکه در تقسیم فضائل تحت تأثیر ارسطوست ، [۴]
مقدمه عجمی، ص ۱۶، حسین بن محمد راغباصفهانی، کتابالذریعه الی مکارم الشریعه، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
تلاش میکند آن را از دیدگاه اسلامی فهم کند [۵]
مقدمه عجمی، ص ۴۶، حسین بن محمد راغباصفهانی، کتابالذریعه الی مکارم الشریعه، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
لذا، سراسر کتاب آکنده از آیات و روایات است. مثلاً آنجایی که از امکان تغییر خُلق و خوی آدمی سخن به میان میآورد، که موضوعی تجربی و احیاناً عقلی است، به حدیث نبویِ «حَسِّنوا اخلاقَکم» استناد میکند و در توضیح آن مینویسد که اگر امکان تغییر خُلق وجود نداشت، پیامبر بدان توصیه نمیکرد. [۶]
حسین بن محمد راغباصفهانی، کتابالذریعه الی مکارم الشریعه، ج۱، ص ۱۱۵، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
در باب وظایف و آداب معلم و متعلم نیز پیوسته از آیات و روایات کمک میگیرد [۷]
حسین بن محمد راغباصفهانی، کتابالذریعه الی مکارم الشریعه، ج۱، ص ۲۴۰ـ۲۴۶، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
اما در استشهاد به آیات و روایات از دیدگاه و اصطلاحات خاص دانش فقه استفاده نمیکند، بلکه شیوهای اندرزگرانه دارد. [۸]
حسین بن محمد راغباصفهانی، کتابالذریعه الی مکارم الشریعه، ج۱، ص ۲۴۶، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
۶.۱.۲ - احیاء علومالدینرویکرد راغب اصفهانی را تا حدی در احیاء علومالدین غزالی هم میتوان ملاحظه کرد. وی در بیشتر این کتاب از شیوه بیانِ عالمان دینی و اخلاقی و متشرعه استفاده میکند اما گاهی که به مباحث اصلی تصوف ، که هدف اصلی اوست، میرسد، شیوه بیان صوفیه و اصطلاحات آنان را به کار میبرد. وی به سبب تبحرش در فقه، از ساز و کارها و امکانات بیانی و شیوه فقیهان در تبیین مباحث، حتی مباحثی که صبغه صوفیانه دارد، استفاده میکند اما تلاش دارد در مباحثی که صبغه فقهی دارند، اصطلاحات فقهی را به کار ببرد و در مطالب مربوط به اخلاق فردی و اجتماعی یا آنچه با آموزههای عرفانی پیوند مییابد، اصطلاحات فقهی را به کار نگیرد. مثلاً، در موضوع تربیت کودک و جنبههای گوناگون آن، مطالب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق ابوعلی مسکویه را مأخذ قرار میدهد و به زبان دینی و با بهرهگیری از آیات و روایات به شرح و توضیح آن میپردازد. [۹]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۳، ص ۷۸ـ۸۰، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
وی از اصطلاحات فقهی، در چارچوب احکام خمسه استفاده نمیکند، بلکه به شیوه عالمان اخلاق به تجزیه و تحلیل مباحث و متقاعد ساختن مخاطب بسنده میکند. در موضوع آداب معلم و متعلم نیز بیشتر به توصیههای کاربردی اکتفا میکند و سعی در آگاه کردن و متقاعد ساختن آنان دارد تا صادر کردن احکام جزمی.۶.۱.۳ - صیدالخاطربه نظر میرسد ابن جوزی هم در صیدالخاطر، [۱۰]
ابن جوزی، صیدالخاطر، ج۱، ص ۱۶۰ـ ۱۶۱، چاپ ناجی طنطاوی، دمشق ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
با آنکه فقه را مدار علوم میداند و طالبان را به طور جدّی به آموختن آن توصیه میکند، در توصیههای تعلیم و تربیتیاش از چارچوب فقهی و زبان و اصطلاحات آن استفاده چندانی نمیکند.۶.۲ - رویکرد فقهی به تعلیم و تربیتگرایش گروه سوم، گرایش فقهی است. صاحبان این گرایش در چارچوب فقه به مسئله تعلیم و تربیت مینگرند و در چارچوب مصادر و ابواب فقهی و احکام خمسه، به امر تعلیم و تربیت ــ که با واقعیت جامعه سر و کار دارد ــ اهتمام میورزند. برای نمونه نَوَوی [۱۱]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۷، بیروت: دار الفکر.
آنگاه که از لزوم تعلیم به طالبان سخن به میان میآورد، برای تبیین این لزوم از دیدگاه و ادبیاتِ فقهی کمک میگیرد و آن را « واجب کفایی » تلقی میکند که اصطلاحی فقهی است.۶.۳ - تألیفات با رویکرد فقهی۶.۳.۱ - آدابالمعلمینابن سحنون از نخستین نویسندگان مسلماناست که با این دیدگاه در کتابش، آدابالمعلمین، مسائل تعلیم و تربیت را بررسی کرده است. مثلاً، موضوعاتی چون اجرت معلم ، [۱۲]
ابن سحنون، آدابالمعلمین، ج۱، ص ۳۵۲، در احمد فؤاد اهوانی، التربیه فی الاسلام، او، التعلیم فی رأیالقابسی، قاهره ۱۹۵۵.
بر قرار ساختن عدالت میان کودکان، [۱۳]
ابن سحنون، آدابالمعلمین، ج۱، ص ۳۵۳، در احمد فؤاد اهوانی، التربیه فی الاسلام، او، التعلیم فی رأیالقابسی، قاهره ۱۹۵۵.
پاک کردن لوحها، [۱۴]
ابن سحنون، آدابالمعلمین، ج۱، ص ۳۵۳ـ ۳۵۴، در احمد فؤاد اهوانی، التربیه فی الاسلام، او، التعلیم فی رأیالقابسی، قاهره ۱۹۵۵.
تأدیب کودکان و اینکه آیا معلم میتواند از بچهها برای کارهای شخصیاش کمک بگیرد [۱۵]
ابن سحنون، آدابالمعلمین، ج۱، ص ۳۵۴ـ۳۵۵، در احمد فؤاد اهوانی، التربیه فی الاسلام، او، التعلیم فی رأیالقابسی، قاهره ۱۹۵۵.
را از منظر فقهی مطرح نموده است.۶.۳.۲ - الرساله المفصله لاحوالالمتعلمینقابسی ، دانشمند مغربی سده چهارم، نیز در الرساله المفصله لاحوالالمتعلمین واحکامالمعلمینوالمتعلمین که ناظر به رساله ابن سحنون است، با تفصیل بیشتر موضوع تعلیم و تربیت را با توجه به وضع آن در مکاتب و مدارس سرزمین مغرب مورد بحث قرار داده است. دیدگاه وی در این رساله عمدتاً فقهی است؛ به ویژه روش اهل حدیث که طالب آثار و اخبارند و بدعت را ناخوش میدارند. [۱۶]
احمد فؤاد اهوانی، التربیه فیالاسلام، ج۱، ص ۳۸، او، التعلیم فی رأی القابسی، قاهره ۱۹۵۵.
اگر چه وقتی از قرآن یا حدیث یا اجماع یا قیاس دلیلی نیابد، با بهرهگیری از عرف صحیح حکم به چیزی میکند که برای معلم و متعلم مفید باشد. [۱۷]
احمد فؤاد اهوانی، التربیه فیالاسلام، ج۱، ص ۳۶، او، التعلیم فی رأی القابسی، قاهره ۱۹۵۵.
از همین دیدگاه است که قابسی در باره اجرت گرفتن معلم قرآن بحث میکند [۱۸]
علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، ج۱، ص ۲۹۵ـ۳۰۲، در احمد فؤاد اهوانی.
یا مسلمانان را از آموزش قرآن به کافران و نیز تعلیم عربی به آنان، باز میدارد تا مبادا با آموختن خط عربی به قرآن دست بزنند. [۱۹]
علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، ج۱، ص ۳۰۷، در احمد فؤاد اهوانی.
همچنین او به مسائل دیگری چون سختگیری به کودکان، [۲۰]
علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، ج۱، ص ۳۱۲، در احمد فؤاد اهوانی.
زدن آنها، [۲۱]
علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، ج۱، ص ۳۱۲ـ۳۱۳، در احمد فؤاد اهوانی.
جلوگیری از اختلاط دختر و پسر [۲۲]
علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، ج۱، ص ۳۱۴، در احمد فؤاد اهوانی.
و تعطیل کردن روز جمعه از سوی آموزگاری که اجرت یک ماه را گرفته [۲۳]
علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، ج۱، ص ۳۱۷، در احمد فؤاد اهوانی.
از منظر فقهی میپردازد. حتی اینکه کودکی لوحی را که بر آن قرآن نوشته شده پاک کند از دیدگاه فقهی بررسی شده است. [۲۴]
علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، ج۱، ص ۳۱۶، در احمد فؤاد اهوانی.
۶.۳.۳ - سایر تألیفاتپس از قابسی، عالمان و فقیهان دیگر، رویکرد فقهی به تعلیم و تربیت را ادامه دادند و در باره آن کتابهایی نوشتند مانند الموافقات فی اصولالشریعه تألیف ابواسحاق شاطبی ، تحریر المقال فی آدابٍ و احکامٍ و فوائدَ یحتاجُ الیها مؤدّبواالاطفال نوشته ابن حجر هیتمی ، تذکره السامع نوشته ابن جماعه و منیه المرید فی ادب المفید و المستفید نوشته شهید ثانی و از این موضوع به گونه مستقل یا در ضمن مباحث دیگر بحث کردند. ۷ - وظایف و آداب معلم و متعلمصاحبان رویکرد مبتنی بر کتاب و سنّت، در نظریه تربیتی خود با بهرهگیری از آیات و روایات و تجربههای شخصی و جمعی خود، برای معلم و متعلم، وظایف و آدابی یاد کردهاند که معلم و متعلم با رعایت آنها و متصف شدن به آنها قادر خواهد بود مطلوب این نظام تربیتی را محقق سازد. این دانشمندان، از محدّث و فقیه و عالم اخلاق و احیاناً متکلم، بر اساس دانش و تجربه خود، در قرون متمادی کوشیدهاند این صفات و آداب را استخراج و دستهبندی و تشریح کنند. شمار این آداب و صفات و نیز میزان دقت در توضیح و تبیین آنها در منابع، متفاوت است. ۷.۱ - مهمترین وظایف اخلاقی معلمشماری از مهمترین آنها در زیر میآید: معلم وظیفه دارد خدا را در جمیع احوال ناظر و مراقب حرکات و سکنات خویش بداند، [۲۵]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۹، بیروت: دار الفکر.
[۲۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۵، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
حرمت و عزت دانش را پاس دارد، [۲۷]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۶، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۲۸]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۷۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
از دانش خود به سود اهداف دنیایی بهرهبرداری نکند، [۲۹]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۷۰، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۳۰]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۸، بیروت: دار الفکر.
[۳۱]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۹۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
از مشاغل نامناسب و مواضع تهمت دوری کند، [۳۲]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۹ـ۲۰، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
ضمن رعایت شعائر دینی و ظواهر احکام [۳۳]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۸، بیروت: دار الفکر.
[۳۴]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۲۰، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۳۵]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۶۵، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و مستحبات شرعی [۳۶]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۹، بیروت: دار الفکر.
[۳۷]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۲۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۳۸]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۶۶، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
با مردم خوشرویی و با آنان به حلم و مدارا رفتار کند، [۳۹]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۲۳، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۴۰]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۶۲، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
ظاهر و باطن خود را از رذایل اخلاقی پاک سازد و به اخلاق حسنه بیاراید، [۴۱]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۷۲، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۴۲]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۲۳، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
وقت خود را جملگی مصروف فکر و مطالعه نماید و در خوردن و آشامیدن به اندازه ضرورت بسنده کند، [۴۳]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۹، بیروت: دار الفکر.
[۴۴]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۲۶ـ۲۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۴۵]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۶۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
از آموختن آنچه نمیداند امتناع نورزد هر چند از کسی که مرتبه نازلتری دارد [۴۶]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۹، بیروت: دار الفکر.
[۴۷]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۲۸، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۴۸]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۷۳، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و برای دستیابی به حقیقت دانشها، پیوسته به تصنیف و تألیف مشغول گردد. [۴۹]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۲۹، بیروت: دار الفکر.
[۵۰]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۲۹، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
۷.۲ - وظایف معلم در مقام تدریسمعلم در مقام تدریس وظیفه دارد برای پاسداشت منزلت دانش، به گاه ورود به مجلس درس بوی خوش استعمال کند و با جامه و بدن پاکیزه به آن در آید [۵۱]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۳۰ـ۳۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۵۲]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۰۴، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و هنگام خروج از خانه از خدا بخواهد که نه گمراه شود نه گمراه کند [۵۳]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۳۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۵۴]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۰۵، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و پیش از آغاز درس، کمی از قرآن تلاوت کند. [۵۵]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۳، بیروت: دار الفکر.
[۵۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۳۴، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۵۷]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۰، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
اگر تدریس چند درس را بر عهده دارد، از شریفترین آنها شروع کند. [۵۸]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۳۵، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۵۹]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۱۲۱۳، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
در تدریس صدای خود را نه خیلی بلند کند نه خیلی آرام. [۶۰]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۴، بیروت: دار الفکر.
[۶۱]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۳۹، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۶۲]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۲، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
مانع سر و صدا و هیاهو در جلسه درس [۶۳]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۰، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۶۴]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۳، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و نیز هتک حرمت متعلمان شود. [۶۵]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۴، بیروت: دار الفکر.
[۶۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۶۷]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
در درس و بحث خود منصفانه رفتار کند و از پاسخ گفتن به هیچپرسشی فروگذار نکند و اگر چیزی را نمیداند بگوید نمیدانم که گفتن «نمیدانم» منزلت او را در چشم شاگردان بالاتر میبرد. [۶۸]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۴، بیروت: دار الفکر.
[۶۹]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۲، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۷۰]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۵، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
با تازه وارد به جلسه درس گشادهرو باشد، [۷۱]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۳، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۷۲]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۴، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
درس را با نام خدا شروع کند و با «اللّه اعلم» (خدا داناتر است) خاتمه دهد [۷۳]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۴، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۷۴]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و سرانجام اگر صلاحیت تدریس درس یا دانشی را ندارد، آن را نپذیرد. [۷۵]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۵، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۷۶]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۷۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
۷.۳ - وظایف معلم نسبت به متعلممعلم نسبت به متعلمان خود نیز باید آدابی را رعایت کند، از جمله اینکه هدفش از تعلیم و تدریس کسب رضای خدا و نشر علم و احیای دین باشد [۷۷]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۰، بیروت: دار الفکر.
[۷۸]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۷۹]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۰۷، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و متعلمان را به احتمال نداشتن خلوص نیت از تحصیل محروم نسازد که خلوص نیت هم با کسب علم به دست میآید، [۸۰]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۰، بیروت: دار الفکر.
[۸۱]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۸۲]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۸۳، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
متعلمان را با یادکرد آیات و روایات در فضیلت و طلب علم و پاسداشت مقام عالمان به علمآموزی تشویق کند [۸۳]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۸، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۸۴]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۸۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و آنچه برای خود میپسندد برای متعلمان بخواهد و آنچه برای خویش نمیپسندد برای آنها نخواهد. [۸۵]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۰ـ۳۱، بیروت: دار الفکر.
[۸۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۴۹، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۸۷]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۹۰، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
سعی کند مطالب علمی را به آسانترین شکل به آنان القا کند، [۸۸]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۷۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۸۹]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۱، بیروت: دار الفکر.
[۹۰]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۵۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۹۱]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۹۵۱۹۶، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
از توضیح و شرح و تکرار مطالب دریغ نورزد [۹۲]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۱، بیروت: دار الفکر.
[۹۳]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص۳۴، بیروت: دار الفکر.
[۹۴]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۵۲، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۹۵]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۱۱، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و پس از درس مسائلی را برای آزمودن قدرت فهم و حافظه متعلمان مطرح کند. [۹۶]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۴، بیروت: دار الفکر.
[۹۷]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۵۳ ـ۵۴، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۹۸]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۰۰، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
اصل و اساس هر علم را برای متعلمان با ذکر منابع بازگو کند، [۹۹]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۲، بیروت: دار الفکر.
[۱۰۰]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۵۷ ـ۵۹، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۰۱]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
بدون دلیل متعلمی را بر متعلم دیگر ترجیح ندهد، [۱۰۲]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۵۹، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۰۳]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۹۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
مراقب اخلاق متعلمان باشد، [۱۰۴]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۶۰، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۰۵]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۷۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۱۰۶]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۹۱، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
در آنچه به مصلحت آنان است و نیز در مساعدت به آنان بکوشد [۱۰۷]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۱، بیروت: دار الفکر.
[۱۰۸]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۶۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۰۹]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۹۶، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و با آنان با فروتنی رفتار کند. [۱۱۰]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۱، بیروت: دار الفکر.
[۱۱۱]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۶۴، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۱۲]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۱۹۲، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
۷.۴ - وظایف اخلاقی متعلممتعلم نیز در این نظام تربیتی آداب و وظایفی دارد، بدین قرار: دل خود را از رذایل اخلاقی مثل کینه و حسد پاک سازد تا پذیرای علم گردد، [۱۱۳]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۶۲، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۱۱۴]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۵، بیروت: دار الفکر.
[۱۱۵]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۶۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۱۶]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۲۴، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
هدفش جلب رضای خدا و احیای دین باشد، [۱۱۷]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۶۶، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۱۱۸]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۶۸، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
سنین جوانی را برای طلب علم انتخاب کند و آن را به آینده موکول نسازد، [۱۱۹]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۷۰، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۲۰]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۲۵، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
در زندگی قناعت پیشه کند، [۱۲۱]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۵، بیروت: دار الفکر.
[۱۲۲]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۷۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۲۳]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۲۶۲۲۷، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
خود را به کم خوردن عادت دهد، [۱۲۴]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۷، بیروت: دار الفکر.
[۱۲۵]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۷۳ـ۷۴، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
از خوردن چیزهایی که ذهن و حواس را تنبل و کودن میکند بپرهیزد، [۱۲۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۷۶ـ۷۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
تا آنجا که برای بدنش ضرر نداشته باشد از خواب خود بکاهد [۱۲۷]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۷۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۲۸]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۲۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و از معاشرتهایی که موجب اتلاف وقت میشود، بپرهیزد. [۱۲۹]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۸۳، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۳۰]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۲۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
۷.۵ - وظایف متعلم نسبت به معلممتعلم همچنین نسبت به معلم وظایفی دارد و باید آدابی را رعایت کند، از جمله در گزینش معلم به حسن خلق و اهلیّت علمی و دینی او توجه داشته باشد، [۱۳۱]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۶، بیروت: دار الفکر.
[۱۳۲]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۸۵ ـ۸۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۳۳]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۳۹، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
از معلم خود اطاعت کند و حرمتش را پاس بدارد، [۱۳۴]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۶۳، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۱۳۵]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۶، بیروت: دار الفکر.
[۱۳۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۸۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۳۷]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۴۲، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
او را تعظیم کند و برای آنکه از دانش او بیشترین بهره را ببرد، به خود تلقین کند که او بهترین معلم است، [۱۳۸]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۶، بیروت: دار الفکر.
[۱۳۹]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۴۲، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
[۱۴۰]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۸۸، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
از خدمات او سپاسگزاری کند، [۱۴۱]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۹۰، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۴۲]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۴۵، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
کژخلقی استاد را تحمل و کارهای بظاهر نادرست وی را توجیه کند، [۱۴۳]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۷، بیروت: دار الفکر.
[۱۴۴]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۹۱، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۴۵]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۴۶، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
سپاسگزار تشویقها و توبیخهای استاد باشد، [۱۴۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۹۲ـ۹۳، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۴۷]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۴۶، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
با اجازه استاد به جلسه درس وارد شود، [۱۴۸]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۹۳ـ۹۴، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۴۹]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۵۱، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
با معلم مؤدب و فروتن باشد، [۱۵۰]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۹۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۵۱]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۵۲، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
با او به نیکی سخن بگوید و مجادله لفظی نکند [۱۵۲]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۱۰، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۵۳]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۵۴، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و فقط با اجازه معلم مسائل را توضیح دهد و پرسشها را پاسخ گوید. [۱۵۴]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۷، بیروت: دار الفکر.
[۱۵۵]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۰۶، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۵۶]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۵۶۲۵۷، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
۷.۶ - آداب متعلم در فراگیری علممتعلم در درس خواندن نیز باید آدابی را رعایت کند، از جمله آنکه در شروع تحصیل قرآن بخواند و حفظ کند و تفسیر آن را فرا گیرد که اصل و اساس همه علوم است [۱۵۷]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۸، بیروت: دار الفکر.
[۱۵۸]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۱۲ـ۱۱۳، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۵۹]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۶۳، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و در راه پرداختن به مسائل اختلافی میان دانشمندان تلاش نکند، [۱۶۰]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۲۱ـ۱۲۲، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۶۱]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۶۴، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
از کتابهای مختصرتر آغاز کند و به تدریج به کتابهای مفصّلتر بپردازد، [۱۶۲]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ص ۶۵، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۱۶۳]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۹، بیروت: دار الفکر.
[۱۶۴]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۳۳، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
با همدرسان خود در جلسه درس با ادب رفتار کند، [۱۶۵]
یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱، ص ۳۷، بیروت: دار الفکر.
[۱۶۶]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۵۲، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۶۷]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۷۰، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
آنچه را نمیداند بدون هیچ حیا و شرمی ، مؤدبانه بپرسد، [۱۶۸]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۵۶ـ۱۵۷، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
در مطرح کردن پرسش، نوبت را رعایت کند، [۱۶۹]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۵۸ـ۱۵۹، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
چون نوبت خواندن درس به او رسید، با نام خدا و درود بر رسول اکرم و پناه بردن به خدا از شر شیطان شروع کند [۱۷۰]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۶۲، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۷۱]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۷۴، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
و سرانجام اینکه دیگر متعلمان را به درس و علم تشویق کند و چیزهایی را که میداند به آنان نیز بیاموزد. [۱۷۲]
ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص ۱۶۳ـ۱۶۴، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت.
[۱۷۳]
زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص ۲۷۵، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش.
۸ - رویکرد صوفیانه به تعلیم و تربیترویکرد خاص صوفیه به تعلیم و تربیت در نظام « شیخ و مرید » یا «مرید و مرادی» جلوهگر شده است. در واقع، نظام مرید و مرادی را میتوان نظریه ویژه تربیتی صوفیه خواند. به گفته صوفیان این نظریه تربیتی ریشه در قرآن کریم، خاصه آیات همسفریِ خضر و موسی علیهالسلام، دارد. به همین سبب است که صوفیه از مریدان خواستهاند که هر گاه مشکلی برایشان پیش آمد، قصه خضر و موسی را به خاطر آورند. [۱۷۵]
محمد بن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج ۲، ص ۳۴، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۷۶]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۴۰۹، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در حقیقت، در چارچوب نظامِ مرید و مرادی است که هدف تربیت خاصِ صوفیان (وصول به درجه انسان کامل) تحققپذیر مینماید. [۱۷۷]
عبدالحسین زرینکوب، ارزش میراث صوفیه، ج۱، ص ۹۰، تهران ۱۳۷۳ ش.
از این نظامْ به «سلوک» یا «طلب» نیز تعبیر شده [۱۷۸]
عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، ج۱، ص ۱۱۹ـ۱۲۰، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
و زمان عملی شدن آن در حق سالک یا طالب، بین بیست سالگی تا چهل سالگی است. [۱۷۹]
عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، ج۱، ص ۱۲۹ـ۱۳۰، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
۸.۱ - سلوک خاص و عامصوفیه ، تربیت زیر نظر اولیا یا همین نظام مرید و مرادی را سلوک خاص نسبت به مستعدان میدانند در مقابل تربیت انبیا که عام است و نصیب همگان میگردد. [۱۸۰]
عبدالحسین زرینکوب، ارزش میراث صوفیه، ج۱، ص ۹۱، تهران ۱۳۷۳ ش.
به همین دلیل رتبه مشایخ را در مقام دعوت به حق، رتبه نیابت از انبیا میدانند. [۱۸۱]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۸۳، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در کتابهای صوفیه برای کسانی که هنوز به شیخی رهآموز دست نیافتهاند، شیوههای تربیتی عرضه شده و آن شیوهها شروط مقدماتی ارادت تلقی شدهاند. [۱۸۲]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۳، ص ۸۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۱۸۳]
عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
سید محمد بخاری اصفهانی [۱۸۴]
محمد بن سعداللّه بخاری اصفهانی، مناهجالطالبین و مسالکالصادقین، ج۱، ص ۷۸ـ۷۹، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
بر آن است که طالب و مرید پیش از دست یافتن به شیخ نباید به این بهانه دست از سلوک بکشد، بلکه باید با وظایف خود، از طریق کتابهایی که صوفیان در این زمینه نوشتهاند، آشنا شود.۸.۲ - تفاوت رویکرد صوفیانه با رویکرد کتاب و سنترویکرد صوفیه به تعلیم و تربیت ، رویکردی دینی و اسلامی است که بنا بر دیدگاه خود آنان از کتاب و سنّت سرچشمه میگیرد اما تفاوتی که با رویکرد مبتنی بر کتاب و سنّت دارد و در آثار فقیهان و محدّثان و عالمان اخلاق جلوهگر است، چگونگی تلقی مفاهیم علم و به تبع آن عالم و معلم و متعلم است. در واقع، رویکرد تأویلی صوفیه به دین، زیرْ ساختِ رویکرد خاص آنها به تعلیم و تربیت و انگیزه طرح ریزی نظام ویژهای با عنوان «مراد و مریدی» شده است. مرید از آنرو باید تن به تسلیم شیخ دهد که معیار مشایخ صوفیه با معیار عالمان ظاهرگرا در باب شرایع متفاوت است [۱۸۵]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۸۹، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
و از آنجا که رویکرد تربیتیِ مبتنی بر کتاب و سنّت ــ که تربیتشدگان و مربّیانش، فقیهان و محدّثان و متکلماناند و بر اساس تحصیل و اجتهاد و تقلید تکوین یافته ــ نمیتواند آنچه را که صوفیه از دین و تربیت میخواهند تأمین کند، آنان نظام و نظریه دیگری در باب تربیت طراحی و پیشنهاد کردهاند که از آن جدا نیست اما از آن فراتر میرود و در آن به تحصیل علم از روی کتابهای مصنّفان و بحث در باب اقوال و ادله اصرار نمیشود، بلکه در آن مجاهده با نفس و زدودن صفات مذموم و بریدن از جملگی علایق و توجه کامل به خدا اصل اساسی است. [۱۸۶]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۳، ص ۲۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۸.۳ - راه دستیابی به دانش صوفیه در زمینه تعلیم و تربیتبرای دست یافتن به این دانش، که دانشی «الهامی» است، [۱۸۷]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۳، ص ۲۰، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
باید مرید و پیرو شیخی شد، زیرا این راه، راهی است دشوار و پیچیده و سلوک آن بیهدایت راهنما ناممکن است به این دلیل که شیطان از راههای گوناگون درصدد راهزنی است و سالکی که بیراهنما به سیر و سلوک میپردازد مانند درختی خودروست که یا به زودی خشک میشود یا اگر بماند میوه نمیدهد. [۱۸۸]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۳، ص ۸۱، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
استفاده از قرآن هم، که کتاب «علوم طب دینی» است، بدون هدایت شیخ ناممکن مینماید. [۱۸۹]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۵۳، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
۸.۴ - اسباب نیاز به وجود شیخ برای مریدنجم رازی [۱۹۰]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۲۶ـ۲۳۵، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
اسباب نیاز به وجود شیخ را برای مرید ده تا میداند که از آن جمله است: ابهام راه و راهنشناسی سالک، وجود جلوههای فریبنده دنیوی، آفات و شبهات بسیار، وجود وقفههایی در مسیر به سبب ابتلا و امتحان ، بروز پارهای احوال که ممکن است بر اثر آن مرید بخطا احساس کند به حق واصل شده است.۸.۵ - شیخ در نظام تربیتیِ صوفیهشیخ در نظام تربیتیِ صوفیه، غیر از عالم و معلم در رویکرد مبتنی بر کتاب و سنّت است. در رویکرد صوفیه، شیخ در صدد نیست که چیزی از علوم رسمی به مرید بیاموزد، بلکه فقط میکوشد آنچه را که بالقوه در طبیعت مرید وجود دارد به تحقق برساند [۱۹۱]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۲۷۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
زیرا خداوند انسان را به گونهای آفریده که هم اهلیت پذیرش صلاح یا فساد را دارد هم به او توان اصلاح پذیری به کمک تربیت را بخشیده و این چیزی است که از آن به «ادب» نیز تعبیر شده است. [۱۹۲]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۲۷۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۸.۶ - مرتبه شیخدر منابع صوفیه، با استناد به حدیثی منسوب به پیامبر اکرم که بنا بر آن شیخ هم منزلت با پیامبران است (الشیخُ فی قومه کالنّبیِّ فی امّته)، [۱۹۳]
محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید، ج۱، ص ۲۹۷، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۹۴]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۱۶۰، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۱۹۵]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۲۲۶، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۱۹۶]
محمد بن سعداللّه بخاری اصفهانی، مناهجالطالبین و مسالکالصادقین، ج۱، ص ۲۳۹، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
مرتبه شیخ از حد عالمی و معلمی ( فقیه ، محدّث ، متکلم ) تا مرتبه پیامبری بالا برده شده و گفتار وی به مثابه کلام انبیا تلقی گردیده است. [۱۹۷]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۸۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در این نظام تربیتی، مراد یا شیخ کسی است که قوّت ولایت او در تصرف به مرتبهای رسیده است که میتواند ناقصان را به کمال رساند و اختلاف انواع استعدادها و طرق ارشاد و تربیت را مشاهده کند. [۱۹۸]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۱۰۸، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۸.۷ - نسبت شیخ و مریددر نظام تربیتی صوفیه، نسبت شیخ و مرید نسبت معلم و متعلم نیست، بلکه نسبت کودک شیرخوار و مادر است که دوره آن آغاز و پایانی دارد و زمان آن را شیخ میداند. [۱۹۹]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۹۸، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
شیخ از آنرو میتواند تربیت نفس مرید را عهدهدار شود که نفس مرید ــ به جهت سنخیت و اُلفتی که میان شیخ و مرید وجود دارد و خداوند آن را به وجود آورده ــ به منزله نفس خود اوست. [۲۰۰]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۸۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در حقیقت، پیوند میان این دو چنان است که گویی مرید جزئی از وجود شیخ است و در اینجا ولادت معنوی رخ داده است و با این ولادتِ ثانوی، مرید با عالم ملکوت پیوند مییابد. کما اینکه در ولادت اولی با عالم ملک پیوند مییافت. [۲۰۱]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۸۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۸.۸ - کیفیت تربیت مرید توسط شیخ«احوال» شیخ، با ترک اختیار مرید و تسلیم شدنش به شیخ، از طریق سخن شیخ به مرید منتقل میشود و دو روح با هم میآمیزند و مرید همچنانکه سخن و اشارات شیخ را میفهمد، به مقام فهم سخن واشارات و الهامات خداوند نائل میشود. [۲۰۲]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۹۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
وقتی مرید به این مرتبه ارتقا یابد، در واقع دوره تربیت وی پایان گرفته و شیخ به او اجازه جدا شدن و استقلال میدهد. [۲۰۳]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۹۹، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۲۰۴]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۸۴، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۸.۹ - ویژگیهای مرید و مراددر کتابهای اساسی تصوف برای مرید و مراد، شروط و آداب و ویژگیهایی یاد شده که اگر چه از حیث شمار و کیفیت با هم تفاوتهایی دارند، در مجموع زوایای گوناگون این نظام تربیتی را تبیین میکنند. ۸.۹.۱ - شرایط عمومی مریدشرایط عمومی مراد عبارت است از: توبه و زهد و تجرید و حسن عقیده و تقوا و صبر و مجاهده و شجاعت و بذل و فتوت و صدق و کسب آگاهی لازم نسبت به فرایض مورد نیاز. [۲۰۵]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۵۷ـ۲۶۵، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
۸.۹.۲ - مهمترین وظیفه مریدمهمترین وظیفهاش اعمال دقت و احتیاط تمام در گزینش شیخی است که مرید میخواهد خود را تسلیم وی سازد؛ بنابراین، جز پس از شناخت و گزینش بهترین کس برای این مقام به صحبت هیچ شیخی نباید در آید، [۲۰۶]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۴۱۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
هر چند برای یافتن او ناگزیر از سفر به جاهای دور شود. [۲۰۷]
ابن عربی، التدبیرات الاءلهیّه فی اصلاح المملکه الانسانیّـه، ج۱، ص ۲۲۳، چاپ حسن عاصی، بیروت۱۹۹۳.
۸.۹.۳ - راه بهرهمندی مرید از مرادمرید پس از دست یافتن به شیخ مطلوبش، برای آنکه از او بیشتر بهرهمند شود، باید معتقد شود که او یگانه است و جز او و شیخش موجود دیگری در عالم نیست. [۲۰۸]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۴۱۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۲۰۹]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۷۸، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
[۲۱۰]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۱۹، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
با چنین تصوری در حق شیخ، محبت مرید نسبت به او افزایش مییابد و به میزان افزایش محبت در میان آن دو است که احوال شیخ به مرید سرایت میکند [۲۱۱]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۴۱۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۲۱۲]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۱۸، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
و مرید در مسیر تربیت قرار میگیرد.مرید برای آنکه از وجود شیخ بهره بیشتری ببرد باید از سلامت ذهنی و جسمی و اخلاقی برخوردار باشد و ازینروست که در متون تصوف بر «زیرکی» و «تیزگوشی» مرید در مقام فهم سخن و اشارات شیخ [۲۱۳]
محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید، ج۱، ص ۳۱۶، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۲۱۴]
احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص ۲۸۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ ش.
و نشاط و جنب و جوش و پرهیز از هر نوع تنبلی [۲۱۵]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۸۹، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
در کنار نصیحتپذیری و راست گفتاری [۲۱۶]
محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید، ج۱، ص ۳۱۶، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
و اطاعت و ترک اعتراض و تسلیم محض در برابر شیخ [۲۱۷]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۰، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۲۱۸]
احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص ۲۸۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۲۱۹]
ابن عربی، التدبیرات الاءلهیّه فی اصلاح المملکه الانسانیّـه، ج۱، ص ۲۲۳، چاپ حسن عاصی، بیروت۱۹۹۳.
تأکید شده است.۸.۹.۴ - آداب مرید نسبت به مرادمرید پس از تسلیم خویش به شیخ، لازم است تمام توجهش به کلام او باشد و در محضر وی آهسته سخن بگوید و با او شوخی نکند و بداند که چه وقت سخن بگوید. اسرار شیخ را فاش نکند و اسرار خود را نزد شیخ اظهار کند و هر چه از سخن شیخ برای دیگران نقل میکند به اندازه فهم مستمعان باشد. [۲۲۰]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۲ـ۲۲۶، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
مرید همچنین نباید سخن شیخ را رد کند یا با او به بحث بپردازد [۲۲۱]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۸۵، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
و اگر به ظاهر خلافی از او سر زد، تسلیم او باشد. [۲۲۲]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۸۷، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
در هر حال رعایت این آداب تنها جبران بخشی از حقوقی دانسته شده که بر گردن مرید است. [۲۲۳]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۱۸، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۸.۹.۵ - بهترین ادب مرید در حق شیخدر مجموع، مرید برای آنکه به مطلوب نظام تربیتی تصوف دست پیدا کند، باید در برابر شیخ مانند مردهای باشد در دست غسّال [۲۲۴]
ابن عربی، التدبیرات الاءلهیّه فی اصلاح المملکه الانسانیّـه، ج۱، ص ۲۲۳، چاپ حسن عاصی، بیروت۱۹۹۳.
و مرید و خواستار آن چیزی باشد که شیخ اراده میکند، [۲۲۵]
عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، ج۱، ص ۱۲۶ـ۱۲۷، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
ازینرو بهترین ادب مرید در حق مراد و شیخش، رعایتِ سکوت در برابر او دانسته شده است. [۲۲۶]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۴۰۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در این صورت است که مرید به واسطه برخورداری از هدایت و عنایت شیخ، به احوال و مقامات نائل میآید. شیخ هم که کارش ایجاد محبت میان خداوند و خلق اوست، [۲۲۷]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۷، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
در نظام تربیتی صوفیه، غیر از داشتن علم به احکام و فرایض به قدر ضرورت و حسن اعتقاد دینی و حسن اخلاق [۲۲۸]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۴، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
و نیز آگاهی از بیماریهای نفس و شناخت عینی داروهای علاج این بیماریها، باید برای تصدی مقام تربیت، واجدِ «دین انبیا» و «تدبیر اطبا» و «سیاست ملوک» باشد. [۲۲۹]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۶۶، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۸.۹.۶ - وظایف شیخ نسبت به مریداز سوی دیگر، شیخ نیز نسبت به مرید وظایفی دارد که «حق تربیت» خوانده میشود. [۲۳۰]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۷، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
او نخست باید استعداد مرید را محک بزند و برای هر مریدی بر حسب استعدادش شیوه عمل خاصی در پیش گیرد [۲۳۱]
محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۳، ص ۸۴، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۲۳۲]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۷ـ ۲۲۸، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۲۳۳]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۹۹، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
و با او به رفق و مدارا و حلم رفتار کند، [۲۳۴]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۵ـ۲۴۶، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۲۳۵]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۹، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
به مال مرید چشم نداشته باشد [۲۳۶]
محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید، ج۱، ص ۳۱۶، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۲۳۷]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۵، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۲۳۸]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۸، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
و سخاوتمندانه مایحتاج او را فراهم کند تا آسوده خاطر یکسره به کار دین مشغول شود، [۲۳۹]
محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید، ج۱، ص ۶۶، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۲۴۰]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۵، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
قول و فعل شیخ باید مطابق با هم باشد، [۲۴۱]
محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید، ج۱، ص ۶۶، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۲۴۲]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۲۹، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
از مرید توقع بزرگداشت و قدردانی نداشته باشد، [۲۴۳]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۳۲، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
به تصفیه و پاکسازی کلامش بپردازد، [۲۴۴]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۳۰، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
خطاها و لغزشهای مرید را ببخشد، [۲۴۵]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۳۱، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
در توبیخ مرید، کنایهگویی و اشارت را بر تصریح و رکگویی ترجیح دهد، [۲۴۶]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۳۱، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
مصالح مرید را بر مصالح خویش مرجّح دارد، [۲۴۷]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۶، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
اقبال یا ادبار مریدان و فزونی و کاستی شمار آنها حال او را تغییر ندهد، [۲۴۸]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۷، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
با مریدان باوقار [۲۴۹]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۷، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
و آرامش و هیبت [۲۵۰]
عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، ج۱، ص ۲۴۸، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
سلوک کند و مراقب خوراک آنان باشد، [۲۵۱]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۷۳، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
اسرار مرید را نگاه دارد [۲۵۲]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص ۲۳۱، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
و در مجموع سعی کند سلوک راه حق را در دیده و دل مرید آسانیاب جلوه دهد. [۲۵۳]
یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲، ص ۷۸، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۸.۱۰ - خرقه در نظام تربیتی صوفیهدر نظام تربیتی صوفیه، جامه ویژهای برای مرید در نظر گرفته میشود که به آن خرقه میگویند و پوشیدن خرقه در واقع نشانه ورود به قلمرو حکم شیخ، و به تبع آن حکمِ پیامبر و خدا و تسلیم به آنها، است و ارتباط معنوی شیخ و مرید را استحکام میبخشد. [۲۵۴]
عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، ج۱، ص ۹۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در باره این نظام تربیتی (نظام مرید و مرادی) تحلیلهای گوناگونی عرضه شده است. [۲۵۵]
احمد نراقی، «بازنگری رابطه مرید ـ مرادی در عرفان»، ج۱، ص ۱۸ـ۲۶، کیان، سال ۱، ش ۲ (آذر ۱۳۷۰).
۹ - رویکرد فلسفی به تعلیم و تربیتاین رویکرد در آثار فیلسوفانی چون کندی ، فارابی ، عامری ، مسکویه ، ابنسینا ، اخوان الصفا و خواجه نصیرالدین طوسی بازتاب یافته است و عمدتاً ریشه در تفکر یونانی، خاصه آثار افلاطون و ارسطو و جالینوس ، دارد [۲۵۶]
مهدی محقق، دومین بیست گفتار در مباحث ادبی و تاریخی و فلسفی و کلامی و تاریخ علوم در اسلام، ج۱، ص ۷۷، به انضمام زندگینامه و کتابنامه، مقاله ۶: «مبانی اخلاق فلسفی در اسلام»، تهران ۱۳۶۹ ش.
و از طریق زبانهای واسطه، مثلِ زبان سریانی، به عربی راه یافته است. سرچشمه دیگر رویکرد فلسفی به تعلیم و تربیت، اندیشههای اخلاقی ایران باستان است که در کتابهایی نظیر الحکمه الخالده مسکویه و السعاده والاءسعادِ عامری و مختارالحِکَمِ ابن فاتک نمونههایی از آنها را میتوان مشاهده کرد. رویکرد فلسفی غالباً در آثار اخلاقی و سیاسی به چشم میخورد و در مجموعه آثار فیلسوفان اسلامی منبعِ مستقلی که به این موضوع پرداخته باشد وجود ندارد.۹.۱ - دیدگاه فیلسوفان اسلامی در باب تعلیم و تربیتفیلسوفان اسلامی دیدگاههای خود را در باب تعلیم و تربیت در ضمن مباحث سعادت و سیاست و اخلاق و تهذیب نفس بیان کردهاند و با مأخذ قرار دادن آموزهها و اصول یونانی و گاه ایرانی در این باب، به شرح و توضیح و احیاناً تطبیق آنها با تعالیم اسلامی پرداختهاند. اگر چه در این رویکرد در باره دقایق مربوط به تعلیم و تربیت کودک و بزرگسال مشروحاً کندوکاو شده اما به عقیده برخی محققان، رویکرد فلسفی کمترین تأثیر را در قلمرو تعلیم و تربیت اسلامی داشته است. [۲۵۷]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۷۸ و پانویس ۱، ۱۹۸۳.
[۲۵۸]
مقدمه ارغون، ص بیستوشش، احمد بن محمد مسکویه، جاویدان خرد، ترجمه تقی الدین محمد شوشتری، چاپ بهروز ثروتیان، تهران ۱۳۵۵ ش.
با آنکه نکاتی که صاحبان این رویکرد در آثارشان بیان کردهاند در قرون متمادی همواره در محافل علمی مورد توجه دانشمندان اسلامی و حتی فقیهان و عالمان اخلاق و عارفان بوده و تأثیر آنها را در آثار این دانشمندان به وضوح میتوان نشان داد، جز در دوران جدید توجه کافی به این رویکرد نشده است.۹.۲ - عدم استقبال عمومی از اندیشههای فلسفیبه عقیده اهوانی [۲۵۹]
احمد فؤاد اهوانی، التربیه فیالاسلام، ج۱، ص ۸۳، او، التعلیم فی رأی القابسی، قاهره ۱۹۵۵.
علت عدم استقبال عمومی از اندیشههای فلسفی و کلامی و تصوف، غموض این اندیشهها و احیاناً افراط برخی از اصحاب این اندیشهها بود و در مقابل، بساطت تعالیم اهل حدیث و آسان فهم بودن و پیچیدگی نداشتن آنها موجب اقبال عمومی به آنها شد و چون اهل اندیشه و متکلمان و احیاناً صوفیان نمیتوانستند با عامه مردم، خاصه کودکان، به آسانی معاشرت کنند کار تعلیم و تربیت کودکان به دست اهل حدیث افتاد [۲۶۰]
احمد فؤاد اهوانی، التربیه فیالاسلام، ج۱، ص ۸۴، او، التعلیم فی رأی القابسی، قاهره ۱۹۵۵.
و بدینگونه رویکرد فلسفی در تعلیم و تربیت اسلامی، به حاشیه رانده شد.ذیلاً آرای چند تن از ارکان رویکرد فلسفی که از اهمیت بیشتری برخوردار است، بررسی میشود. ۹.۳ - آرای کندی در تعلیم و تربیتکندی از آن حیث که قلمرو تعلیم و تربیت را گسترش داد و علوم اوائل را وارد آن ساخت، پیشاهنگ تعلیم و تربیت اسلامی در قرن سوم خوانده میشود. [۲۶۱]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۷۸، ۱۹۸۳.
۹.۳.۱ - کیفیت آغاز آموزشاز نظر کندی آموزش باید از مواد ساده آغاز گردد و سپس مواد دشوارتر مطرح شود. [۲۶۲]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۸۸، ۱۹۸۳.
کندی، تحت تأثیر دیدگاه فیثاغورسی ـ افلاطونی، لازم میداند که تعلیم و تعلم از ریاضیات آغاز شود، سپس به ترتیب به منطقیات، طبیعیات، مابعدالطبیعه و سرانجام اخلاق و سیاست [۲۶۳]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۹۰، ۱۹۸۳.
[۲۶۴]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص۲۹۳ـ۲۹۷، ۱۹۸۳.
پرداخته شود. کندی این علوم را « علوم انسانی » مینامد [۲۶۵]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۹۷، ۱۹۸۳.
و آنها را در مقابل « علوم الاهی » به کار میبرد که به انبیا وحی میشود. [۲۶۶]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸، ۱۹۸۳.
۹.۳.۲ - شرایط تحقق علوم انسانیعلوم انسانی، به معنای مورد نظر کندی، با چهار شرط قابلِ تحقق است: طلب، بحث، حیله و زمان. [۲۶۷]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۹۸ـ۳۰۰، ۱۹۸۳.
طلب، رویکردی ارادی است برای حصول معرفت [۲۶۸]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۹۸، ۱۹۸۳.
و بحث، عبارت است از تلاش و کندوکاو و تحمل مشقت برای پرده برداشتن از امور غامض و مجهول. [۲۶۹]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۹۸ـ۲۹۹، ۱۹۸۳.
حیله (در لغت به معنای چارهساختن)، وسیله یا روشی است که دانشجو در طلب معرفت از آن تبعیت میکند، زیرا همه علوم واجد روشی واحد نیستند و هر علمی روشی ویژه خود دارد. [۲۷۰]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۲۹۹، ۱۹۸۳.
منظور کندی از زمان این است که اگر طالب علم ترتیبِ از سادهتر به دشوارتر و از امور حسی به مجردات را در تعلیم و تعلم مراعات کند، در زمانی کوتاه به نتیجه میرسد و اگر جز این کند به حیرت و سرگردانی دچار میشود. [۲۷۱]
عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ج۱، ص ۳۰۰ـ۳۰۱، ۱۹۸۳.
۹.۳.۳ - نقش عادت در تربیتکندی در قلمرو تربیت، بر نقش عادت تأکید میکند و اخلاق حسنه و قبیحه را اکتسابی میداند و در این عقیده همرأی ارسطوست. [۲۷۲]
حسام محیی الدین آلوسی، فلسفه الکندی و آراءالقدامی و المحدثین فیه، ج۱، ص ۲۸۰ و پانویس ۲، بیروت ۱۹۸۵.
۹.۴ - آرای فارابی در تعلیم و تربیتفارابی عمدتاً در دو کتاب خود، یعنی التنبیه علی سبیلالسعاده و کتاب تحصیلالسعاده، آرای خویش را در باب تعلیم و تربیت آورده است. وی بر آرا و اندیشههای افلاطون و ارسطو تکیه و اعتماد دارد. ۹.۴.۱ - اکتساب و فطرتفارابی آدمی را تربیتپذیر میداند و با تأکید بر اکتسابی بودن همه خویهای نیک و بد، عامل تغییر اخلاق را در آدمی «عادت» میداند که از نظر او تکرار یک کار در زمانی طولانی و به دفعات است. [۲۷۳]
محمد بن محمد فارابی، التعلیقات، ج۱، ص ۴۵ـ۴۶، به ضمیمه کتابالتنبیه علی سبیل السّعاده، چاپ جعفر آلیاسین، تهران ۱۳۷۱ ش.
وی اکتساب خُلق و خوی نیک یا بد را با اکتساب صناعتهای مختلف [۲۷۴]
محمد بن محمد فارابی، التعلیقات، ج۱، ص ۴۶، به ضمیمه کتابالتنبیه علی سبیل السّعاده، چاپ جعفر آلیاسین، تهران ۱۳۷۱ ش.
ــ که مهارت یافتن در آنها در گرو تکرار آنهاست ــ همانند مییابد. در عین حال، وی همه چیز را در تعلیم و تربیت اکتسابی نمیداند، بلکه برای « فطرت » نیز سهم مهمی قائل است. وی بر آن است که خلق و خوی نیک و بد بالقوه و بالفطره در نهاد آدمی وجود دارد و با تکرار و در نتیجه عادت به آن، بالفعل میگردد. [۲۷۵]
محمد بن محمد فارابی، التعلیقات، ج۱، ص ۴۷، به ضمیمه کتابالتنبیه علی سبیل السّعاده، چاپ جعفر آلیاسین، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۲۷۶]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، ج۱، ص ۷۷، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
فارابی در نظریه فطرت تحت تأثیر افلاطون است. [۲۷۷]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، تعلیقات آل یاسین، ص ۱۱۰، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹.۴.۲ - سعادتاو در کتاب تحصیلالسعاده، سعادت را همان فلسفه میداند [۲۷۸]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده،مقدمه آلیاسین، ص ۷، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و طریق تحصیل این سعادت را تعلمِ مقدماتی میداند که جزء فطرت انسانهاست و تنها از این طریق کشف میگردد. [۲۷۹]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، ج۱، ص ۴۹ـ۵۰، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۸۰]
مقدمه آلیاسین، ص ۷ـ ۸، محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹.۴.۳ - راه محفوظ ماندن از تحیربه عقیده فارابی، برای محفوظ ماندن از تحیر بهتر است که تعلم از سالمترین و دقیقترین دانشها، یعنی ریاضیات، آغاز شود ــ که در عربی به آن «علمالتعالیم» میگویند و هندسه و حساب و هیئت و موسیقی را در بر میگیرد ــ و سپس به علوم دیگر پرداخته شود. [۲۸۱]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، ج۱، ص ۵۵ ـ ۵۹، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۸۲]
مقدمه آلیاسین، ص ۸، محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹.۴.۴ - فضائل و کیفیت آموزش آنهااو در همین کتاب، [۲۸۳]
محمد بن محمد فارابی، علمالتعالیم، ج۱، ص ۷۸.
در بحث از فضائل و چگونگی آموزش آنها و شرایط کسی که آموزش دادن آنها را باید عهدهدار گردد، با استفاده از آرای افلاطون در این باب، به تعریف تعلیم و تأدیب و تفاوت آن دو میپردازد. از نظر وی [۲۸۴]
فارابی، علمالتعالیم، ج۱، ص ۷۸.
تعلیم عبارت است از ایجاد فضائل نظری در میان امتها و شهرها و تأدیب عبارت است از طریقه ایجاد فضائل اخلاقی و صفات عملی در امتها. فارابی [۲۸۵]
محمد بن محمد فارابی، علمالتعالیم، ج۱، ص ۷۸.
تعلیم را قولی و زبانی میداند اما تأدیب را عادت دادن امتها و شهروندان به افعال پدید آمده از ملکات عملی تعریف میکند.۹.۴.۵ - آموزش مباحث نظریوی [۲۸۶]
محمد بن محمد فارابی، علمالتعالیم، ج۱، ص۷۹ـ۸۰.
آموزش مباحث نظری را با بهرهگیری از شیوه اقناعی مؤثر میداند و آموزش فضائل و صناعات عملی را از طریق عادت و تکرار و با بهرهگیری از دو شیوه به کارگیری سخنان اقناعی و انفعالی و شیوه اجبار قابل تحقق معرفی میکند.۹.۴.۶ - اجزاء تعلیمفارابی [۲۸۷]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، ج۱، ص ۹۰، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
هر تعلیمی را متشکل از دو جزء میداند: ۱) تفهیم چیزی که آموخته میشود و جایگزین کردن معنای آن در نفس، ۲) تلاش در جهت اینکه متعلم به تصدیق و تأیید آنچه آموخته بپردازد (ایقاع تصدیق). تفهیم هم بر دوگونه است: نخست تفهیمی که ذات یک چیز تعقل شود و دوم تخیل مثالی که حاکی از آن باشد. تلاش برای اینکه متعلم آنچه آموخته تصدیق نماید از دو راه تحققپذیر است: یکی از طریق برهان و دیگری از طریق اقناع . [۲۸۸]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، ج۱، ص ۹۰، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹.۴.۷ - سنجش سیاست با تعیم و تربیتدر فلسفه سیاسی فارابی سیاست با تعلیم و تربیت سنجیده میشود و سیاستمدار با معلم و مؤدب، که باید مانند آنها به نرمی و رفق و یا با شدت و حدّت فضائل را به مردم آموزش دهد. [۲۸۹]
محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، ج۱، ص ۸۰، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹.۵ - آرای ابوالحسن عامری در باب تعلیم و تربیتابوالحسن عامری در برخی آثار خود، به مناسبتهای گوناگون، به موضوع تعلیم و تربیت پرداخته اما در کتاب السعاده والاءسعاد، به تفصیل، در جوانبِ گوناگون این موضوع کندوکاو کرده است. ۹.۵.۱ - سعادت از دیدگاه ایشانکتاب السعاده و الاءسعاد دو بخش دارد: بخش نخست که در آن از چیستی سعادت و انواع آن سخن به میان میآید و بخش دوم که در آن از روشهای کسب سعادت بحث میشود. بخش نخست در بر دارنده مباحث نظری و بخش دوم حاوی مباحث عملی است. عامری در بخش نخست کتاب [۲۹۰]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۴ـ ۵، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
سعادت را به دو نوع اِنسی و عقلی و هر کدام از آنها را به دو قسم مطلق و مقیّد تقسیم میکند. موضوع سعادت اِنسی، بدن و نفس بهیمی شهوانی و نفس ناطقه عملی است و موضوع سعادت عقلی، نفس ناطقه نظری است که مقصود آن از یادگیری چیزی جز خود علم نیست. [۲۹۱]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۶، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۲ - ضرورت وجود مربی در کسب سعادتعامری کسب سعادت را در گرو کسب اعمال فاضله میداند و کسب اعمال فاضله وقتی حاصل میشود که اسبابِ آن محقق شود. پارهای از این اسباب فطریاند [۲۹۲]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۱۴، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
و در عین حال برای قوام یافتن حاجت به مراقبت دارند یا از سوی خود انسان یا در دوران کودکی به کمک مربی . [۲۹۳]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۱۴، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
از اینجاست که وجود مربی و مدبّر و نیز تندادنِ تربیت شونده به برنامه تربیتی مربی برای محقق ساختن سعادت ضروری مینماید [۲۹۴]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۱۵، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
و در واقع وظیفه مربی بالفعل ساختن آن چیزی است که بالقوه و بالفطره در سرشت آدمی به ودیعه نهاده شده است. [۲۹۵]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۷۵، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
عامری [۲۹۶]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۷۶، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
روش کسب فضائل، یا به تعبیر امروز تربیت آدمی، را رساندن این فضائل از قوه به فعل می داند.۹.۵.۳ - ضرورت پرداختن به اخلاققسمت دوم کتاب السعاده والاءسعاد به موضوع اخلاق اختصاص یافته است. ضرورت پرداختن به اخلاق از نظر عامری دو سبب دارد: یکی اینکه اخلاق مقدمهای است برای وصول به سعادت اعلی یا همان سعادتِ عقلی و دیگر اینکه برای همه مردم دست یافتن به سعادت عقلی ممکن نیست؛ ازینرو، اخلاق یا سعادت اخلاقی سعادتی است که دستیابی بدان برای همه بشر امکانپذیر است و خود به خود مهم است. [۲۹۷]
منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، ج۱، ص ۲۴۱ـ ۲۴۲، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
۹.۵.۴ - تأدیب از دیدگاه عامریبه عقیده عامری در این بخش کتاب، « تأدیب » آن است که مربی تربیت شونده را به انجام دادن کارهایی وا دارد که تربیت شونده را به شرایط بهتری رهنمون میشود تا بدان عادت کند [۲۹۸]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۵۰، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
و در واقع مراد او از «اسعاد» همین معنا است. [۲۹۹]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۱۷۴، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۵ - راه تربیت اخلاقیاز نظر عامری راه اسعاد یا تربیت اخلاقی همان سنّت و التزام بدان است و سنّت همان چیزی است که فضائل و رذایل را یک یک بر میشمرد و چگونگی کسب آنها یا احتراز از آنها را بیان میدارد. [۳۰۰]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۱۷۶، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۶ - عوامل کسب فضائلکسب فضائل، یا همان تربیت پذیری، به عقیده عامری به دو عامل بستگی دارد: وجود مربی به ویژه در دوران کودکی، و وجود رغبت شخصی در افراد که مخصوصاً در دوران بزرگسالی به کار میآید. [۳۰۱]
منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، ج۱، ص ۲۶۸، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
۹.۵.۷ - اقسام تربیتوظیفه مربی دوگونه تربیت است: تربیت به ادب و تربیت به تأدیب . از نظر عامری تفاوت آنها در این است که تربیت به ادب همان فعل تربیت و واداشتن تربیت شونده به انجام دادن اعمال و عادت کردن به آنهاست اما تربیت به تأدیب عبارت است از ارائه الگو به تربیت شوندگان برای تقلید از آن، [۳۰۲]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۵۰ـ۳۵۱، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
[۳۰۳]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص۳۵۹، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
[۳۰۴]
منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، ج۱، ص ۲۷۲، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
در اینجا مراد او از ادب همان تربیت [۳۰۵]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۵۱، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
و به عبارت دیگر همان حکمتِ انسانی است و حکمت انسانی عبارت است از معرفت به شیوهای که به سعادت میانجامد. [۳۰۶]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۵۱، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۸ - اقسام تربیت به ادبتربیت به ادب نیز دو گونه است: آمیخته با حیله، و جدّی. چون شروع تعلیم و تربیتِ جدّی برای کودکان که به رشد کافی عقلی نرسیدهاند، تحملناپذیر است، [۳۰۷]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۵۹، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
تعلیم و تربیت با نوع آمیخته با حیله آغاز میشود و بدین ترتیب مطالب جدّی به صورت هزل و شوخی به آنها آموخته میشود و نیز از چیستانها و اشعار آموزنده استفاده میگردد. [۳۰۸]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۵۹ـ۳۶۰، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
همچنین میتوان از موسیقی و بازی و ورزشهای سودمند در این جهت بهره برد. [۳۰۹]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۶۰، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
نوع جدّی تربیت را از نظافت آغاز میکنند و متعلمان را به کارهای نیک وامیدارند و از کارهای بد، مثل دیدن و شنیدن چیزهای نامطلوب، دور میسازند و آنها را به دیدن تصاویر زیبا و شنیدن صداهای نیک عادت میدهند، زیرا وقتی چیزهای نیک و سودمند را دوست بدارند، دعوت آنها به انجام دادن کارهای نیک و سودمند آسانتر خواهد بود. [۳۱۰]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۶۰ـ۳۶۱، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
همچنین لازم است به حیا وا داشته شوند و از دوستان بد دور نگه داشته شوند [۳۱۱]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۶۲، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
و همیشه به کاری سرگرمشان دارند، زیرا فراغت و راحتی موجب فساد میگردد. [۳۱۲]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۶۳، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۹ - شرایط مربی در کار تربیتمربی در کار تربیت باید تحمل و استقامت و شکیبایی داشته باشد و کودکان را نیز به صبوری وا دارد تا تربیت تأثیر لازم را بر تربیت شونده داشته باشد. [۳۱۳]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۶۳، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
چون کودکان با سرعت چیزها را میپذیرند، بهتر است آنها را به کارهای نیک و سودمند عادت دهند زیرا عادت دادن آغاز تعلیم و تربیت است و عادت عبارت است از تکرار کارها به یک صورت. [۳۱۴]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۶۴ـ ۳۶۶، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
از نکات مهم مورد تأکید عامری این است که تعلیم و تربیت باید با رفق و نرمی آغاز شود و در موارد لازم از شدت هم استفاده گردد. [۳۱۵]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۶۵، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۱۰ - آداب ضروری برای آموزش کودکانوی سپس به اجمال و تفصیل به آدابی اشاره میکند که بایسته است به کودکان آموخته شود؛ کارها و آدابی چون تیراندازی ، نگارش و خوشنویسی، شنا و نحوه رفتار با مردم و پدر و مادر و آداب غذا خوردن و خوابیدن. [۳۱۶]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۷۰ـ۳۷۷، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۱۱ - دیدگاه عامری در باب تحصیلدر زمینه تحصیل، عامری بر استعدادیابی تأکید میکند و استعداد را چنین تعریف میکند: آسان بودن تعلم ، حفظ دانش و استنباط آنچه نمیداند از آنچه فرا گرفته است. [۳۱۷]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۸۱ـ ۳۸۲، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
عامری سن تحصیل را با بهرهگیری از آرای افلاطون از یازده سالگی به بعد میداند. [۳۱۸]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۸۳، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
به عقیده او سیر تحصیل و تعلم انسان باید چنین باشد که ده سال اول زندگی به ورزش و تربیت بدنی پرداخته شود و ده سال دوم مصروف تحصیل علوم (حساب و نجوم و موسیقی) و پنج سال بعدی مصروف یاد گرفتن جدل و منطق شود. متعلم پانزده سال بعدی را صرفِ مهارت یافتن در چیزهایی که یاد گرفته کند و پس از پنجاه سالگی به تدریس و تعلیم بپردازد. [۳۱۹]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۸۴ـ۳۸۶، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
ضمناً برای ورود به مرحله آموزش منطق باید امتحان دهد. [۳۲۰]
محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، ج۱، ص ۳۸۷، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش.
۹.۵.۱۲ - ضرورت وجود معلمچون کسب اخلاق در مرحله نخست نیاز به تعلم و سپس تکرار دارد، ضرورت وجود معلم و مربی، بویژه برای تربیت کودک، محرز میشود و این هم در مرحله تعلم است هم در مرحله عادت دادن کودک با تکرار. [۳۲۱]
منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، ج۱، ص ۲۶۸، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
۹.۵.۱۳ - فضائل ضروری برای معلمازینرو، عامری کسی را شایسته احراز مقام معلمی میداند که واجد فضیلت باشد و خود را اصلاح کرده باشد. [۳۲۲]
منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، ج۱، ص ۲۷۱، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
در رأس فضائل قناعتورزی، زهد ، فروتنی ، صبر در برابر عیبجوییِ عیبجویان و عدم تفاخر به فضائل خود قرار دارد [۳۲۳]
منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، ج۱، ص ۲۷۱ـ۲۷۲، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
اما از نظر عامری تعلیم و تربیت، خاص کودکان نیست، بلکه در هر سنّی مطلوب است و کودکان را باید به تقلید وا داشت و بزرگسالان را به تحقیق در این باب. [۳۲۴]
منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، ج۱، ص ۲۷۴، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
۹.۵.۱۴ - اندیشههای مؤثر در آرای عامریعامری در آرای خویش در باب تعلیم و تربیت، و هم در دیگر اندیشههایش، تحتتأثیر جمهوریت و قوانین وتیمائوس وفیدون افلاطون [۳۲۵]
محمد بن یوسف عامری، رسائل ابوالحسن عامری،مقدمه خلیفات، ص ۱۱۴ـ۱۱۵،، ترجمه مقدمه مهدی تدین، تهران ۱۳۷۵ ش.
و اخلاق نیکوماخوسی و فن خطابه ارسطو [۳۲۶]
محمد بن یوسف عامری، رسائل ابوالحسن عامری، مقدمه خلیفات، ص ۱۱۷، ترجمه مقدمه مهدی تدین، تهران ۱۳۷۵ ش.
و نیز تحتتأثیر اندیشههای ایرانی [۳۲۷]
مقدمه خلیفات، ص۱۷۱ـ۱۷۲، محمد بن یوسف عامری، رسائل ابوالحسن عامری، با مقدمه و تصحیح سحبان خلیفات، ترجمه مقدمه مهدی تدین، تهران ۱۳۷۵ ش.
است که در جای جای آثار او، بویژه در السعاده والاءسعاد، جلوهگر است.۹.۶ - آرای مسکویه در باب تعلیم و تربیتابوعلی مسکویه در تهذیبالاخلاق ــ که آن را به منظور آموزش شیوه تحصیل خویهایی که به سبب آنها افعال نیک به سادگی از انسان صادر شود نوشته [۳۲۸]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۲۷، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
ــ آرای خویش را در باب تعلیم و تربیت بیان کرده است.۹.۶.۱ - اهمیت تعلیم و تربیتمسکویه برای تعلیم و تربیت تطبیقی و عملی اولویت قائل است و شعارش اصلاح اخلاق است. [۳۲۹]
محمد ارغون، نزعه الانسنه فی الفکر العربی: جیل مسکویه و التوحیدی، ج۱، ص ۳۷۰، ترجمه هاشم صالح، بیروت ۱۹۹۷.
او تا آنجا به امر تعلیم و تربیت اهمیت میدهد که در تنظیم مطالب آثارش و نحوه ارائه آنها نیز میکوشد از بهترین شکل و ابزار استفاده کند. [۳۳۰]
محمد ارغون، ج۱، ص ۳۶۷، نزعه الانسنه فی الفکر العربی: جیل مسکویه و التوحیدی، ترجمه هاشم صالح، بیروت ۱۹۹۷.
[۳۳۱]
محمد ارغون، ج۱، ص ۳۷۲، نزعه الانسنه فی الفکر العربی: جیل مسکویه و التوحیدی، ترجمه هاشم صالح، بیروت ۱۹۹۷.
مسکویه چونان اسلاف خود در این زمینه تحتتأثیر ارسطو و افلاطون است و با توجه به اهمیتی که برای تربیت کودکان و نوجوانان قائل است، متن مشهور بریسون، متفکر فیثاغورسی، را به کار میگیرد و با تعدیلاتی ترجمه میکند و آن را با ذوق و مقتضیات توده مردم سازگار میسازد. [۳۳۲]
محمد ارغون، نزعه الانسنه فی الفکر العربی: جیل مسکویه و التوحیدی، ج۱، ص ۵۰۴، ترجمه هاشم صالح، بیروت ۱۹۹۷.
۹.۶.۲ - خُلق از دیدگاه ایشانمسکویه [۳۳۳]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۵۱، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
خُلق را حالتی نفسانی میداند که آدمی را بدون هیچ اندیشه و تأملی به انجام دادن افعال فرا میخواند و بر دو قسم است: طبیعی که ریشه در مزاج آدمی دارد و دیگری آنچه با عادت و تمرین حاصل میشود.وی ضمن نقل آرای مختلف در باب خُلق، و طبیعی یا غیر طبیعی بودن آن، بر آن است که خلق و خوی، طبیعی و فطری نیست بلکه به کمک تأدیب و مواعظ، به سرعت یا به کندی قابل انتقال و تغییر است، زیرا اگر چنین نبود، از عقل و تمییز نمیتوانستیم سخن بگوییم و سیاست و تربیت بیمعنا میشد. [۳۳۴]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۵۱، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
مسکویه ضمن نقل تحلیل ارسطو در این باب، نظر خود را در باب تغییر پذیری خلق و خوی، و به تبع آن تعلیم و تربیت پذیری انسان، به صورت یک قیاس منطقی بیان میکند: هر خُلقی قابل تغییر است و آنچه قابل تغییر باشد طبیعی نیست؛ بنابراین، هیچ خُلقی طبیعی نیست. [۳۳۵]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۵۳، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
وی آدمیان را در پذیرش خلق و خوهای گوناگون دارای مراتب میداند که به طبیعت آنها وابسته است.۹.۶.۳ - ضرورت تربیت کودکانبه نظر وی کودکان به سبب اینکه نمیتوانند چون بزرگسالان عیوب خود را پنهان سازند، اخلاقشان کاملاً قابل شناخت است و از همین رو باید تربیت شوند تا با اخلاق طبیعی کودکانه رشد نکنند. [۳۳۶]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۵۳ ـ۵۴، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
آنچه برای تربیت و بهسازی کودکان لازم است شریعت است و والدین باید کودکانشان را بر اساس شریعت و سایر آداب نیک و با بهرهگیری از شیوههای تشویق ، توبیخ یا تطمیع تربیت کنند. [۳۳۷]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۵۴، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
مسکویه در تربیت کودک، الگویی را پیشنهاد میکند که از طبیعت و کاری که طبیعت میکند اقتباس شده است، ازینرو بر آن است که باید از شوقی که به غذا داریم آغاز کنیم و آن را تربیت نماییم، سپس به شوقمان به غضب و دوست داشتن کرامت بپردازیم و سرانجام به اشتیاقی که به معارف و علوم داریم. [۳۳۸]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۵۴ ـ ۵۵، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
۹.۶.۴ - کمال آدمی از دیدگاه مسکویهبه اعتقاد مسکویه آدمی دو کمال دارد: کمال عالمه و کمال عامله [۳۳۹]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۵۷، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
و باید نخست نیاز به غذا و پوشاک و شهوات جسمی و حسی خود را تأمین کند و سپس برای نفس عاقله خویش کسب فضیلت نماید؛ یعنی، فراگرفتن معارف و علوم. [۳۴۰]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۶۴ـ۶۵، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
بنابراین، مسکویه در واقع در امر تربیت و اخلاق به تأمین حاجات اولیه آدمی اولویت میدهد.۹.۶.۵ - اقسام نفسوی بر اساس تربیتپذیری یا تربیت ناپذیری، نفس و قوای آن را بر سه گونه قسم بندی میکند: نفس کریمِ تربیتپذیرِ به طبع (نفس ناطقه)، نفس زایل کننده تربیت که پذیرای آن نیست (نفس بهیمی) و نفسی که فاقد تربیت اما پذیرای آن است (نفس غضبی [۳۴۱]
مسکویه، ص ۶۶، احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸)
).۹.۶.۶ - سنجش عقل در تربیت کودکمسکویه بر آن است که در کار تربیت کودک نخست باید عقل او را بسنجند. به نظر وی حیا و شرم نشانه درجه عقل و قوه تمیز در کودک است و نشاندهنده این است که وی با اینکه زشتی را حس میکند از آن میپرهیزد. این چنین کودکی شایستگی تربیت دارد و به بیان دیگر تربیتپذیر است. [۳۴۲]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۶۹، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
۹.۶.۷ - آداب تربیت کودکوی سپس به تفصیل، آداب تربیت کودک را یادآور میشود [۳۴۳]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۷۰ـ۷۴، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
آدابی نظیر محبوب جلوه دادن کرامتها و نیکیها و ستایش نیکان در نظر او، باز داشتن او از تمایل به خوردنیها و آشامیدنیهای گونهگون و جامههای فاخر و آموختن سرودههایی با مضامینی والا و آموزنده. به عقیده او نباید کودک را بیش از اندازه توبیخ و ملامت کنند، زیرا ممکن است حرمت کار زشت در نظر او خوار گردد و به ملامت عادت کند. باید به او آداب غذا خوردن و لباس پوشیدن و همنشینی با دیگران را بیاموزند و همچنین شیوه رفتار و برخورد را با معلم آموزش دهند. حاصل تربیت به شیوهای که گفته شد حفظ صحت و طرد کسالت و کودنی و سرانجام فراهم آمدن نشاط و هشیاری است. [۳۴۴]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۷۰ـ۷۴، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
۹.۶.۸ - یادآوری مسکویهمسکویه در تأیید شیوه تربیتی پیشنهادی خود یادآور میشود که پادشاهانِ فضیلتمدار پارسی، فرزندانشان را به همراه افرادی معتمد به نواحی دور میفرستادند و تربیت آنها را به افرادی که در سختی بالیده بودند، میسپردند. [۳۴۵]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۷۴، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
وی کسی را که با روش پیشنهادیاش تربیت نشده باشد به مثابه خوک وحشی فرض میکند که امیدی به تربیتش نیست اما در عین حال معتقد است کسی که در جمیع احوال به رذایل نفسانی خود آگاه باشد و تصمیم بگیرد سرشت خود را از این رذایل پاک کند، میتوان به او امید داشت که به تدریج از این حالت بیرون شود. [۳۴۶]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۷۴ـ۷۵، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
۹.۶.۹ - نگاه تربیتی مسکویه به سیاستوی نیز چون فارابی و عامری نگاهی تربیتی به سیاست دارد و وظیفه مدبر مملکتها را سوق دادن انسانها به سوی سعادتی میداند که مناسب آنهاست و لذا باید برخی از مردم را به تحصیل علوم فکری و برخی دیگر را به یادگیری صناعات و کارهای حسی و بدنی وا دارد. [۳۴۷]
احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص ۸۱، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
۱۰ - آرای اخوانالصفا در باب تعلیم و تربیتاخوانالصفا ، در مجموعه رسائل پنجاه و دو گانه خود، به مناسبتهای گوناگون آرای خویش را در باب تعلیم و تربیت بیان کردهاند. ۱۰.۱ - مآخذ اندیشه اخوانالصفامآخذ اندیشه اخوانالصفا کتابهای فلسفه ، ریاضیات و طبیعیات و کتابهای انبیا و کتابهای صورِ اشکال موجودات و نجوم و هیئت و انواع ساختههای دست بشر است. [۳۴۸]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۴، ص ۴۲، قم ۱۴۰۵.
دلیل آنها در استفاده از این منابع و مآخذ گوناگون در تبیین نظریههایشان، تعصب نداشتن نسبت به علمی از علوم و مذهبی از مذاهب است، [۳۴۹]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۴، ص ۴۲، قم ۱۴۰۵.
ازینرو در مباحث تعلیم و تربیت هم بی هیچ تعصبی از مآخذ متعدد استفاده کردهاند.۱۰.۲ - نگاه اخوانالصفا به تعلیم و تربیتاخوانالصفا در مجموع نگاهی دینی به تعلیم و تربیت دارند و غرض انبیا را هم از تأسیس ادیان ، تأدیب نفوس انسانی میدانند، [۳۵۰]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۴، ص ۱۱۸، قم ۱۴۰۵.
از همین روست که مهارت در هر صنعت و فنی را تشبه به خداوند صانع حکیم تلقی میکنند و بر آناند که هر کس بیشتر در این زمینه تلاش کند و بر مقدار دانش و صنعت و حکمت خود بیفزاید، به خداوند نزدیکتر میشود. [۳۵۱]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص۲۹۰، قم ۱۴۰۵.
۱۰.۳ - کسب دانش از دیدگاه ایشاناز دیدگاه اخوانالصفا [۳۵۲]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۹۴ـ۲۹۵، قم ۱۴۰۵.
هیچ دانشی بدون اراده و مشیت خداوند حاصل نمیشود و بشر با الگوگیری و اقتباس از مصنوعات طبیعیِ موجود در طبیعت است که دانش خود را پی ریزی میکند، طبیعتی که به چند واسطه به خدا نزدیک میشود.۱۰.۴ - خواستهای فطریاخوانالصفا [۳۵۳]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۱۶ـ۳۱۷، قم ۱۴۰۵.
جملگی خواستهای فطری بشر را به دو میلِ بقا و کراهت از فنا باز میگردانند و بر آناند که تمامی اصول و قوانین اخلاقی ریشه در این خواستها دارد و این اخلاق سرچشمه افعال و صنایع و معارف آدمیان است.۱۰.۵ - اقسام خلقیات انساناز نگاه ایشان خُلقیات آدمی بر دوگونه است: خلقیات فطری و خلقیات اکتسابی که بر اثر عادت و تکرار پدید آمده است. [۳۵۴]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۰۵، قم ۱۴۰۵.
[۳۵۵]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۱۰، قم ۱۴۰۵.
[۳۵۶]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۳، ص ۵۳۴، قم ۱۴۰۵.
۱۰.۵.۱ - خلقیات فطریاخلاق فطری یا طبیعی در واقع نوعی آمادگی در هر یک از اعضای پیکر آدمی است که نفس آدمی به کمک آن کار یا علمی را آسانتر فرا میگیرد [۳۵۷]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۰۵، قم ۱۴۰۵.
و این همان است که به آن استعداد اطلاق میشود و عمل کردن بر خلاف آن منوط به امر و نهی و فکر و اجتهاد و رغبت است. [۳۵۸]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۰۶، قم ۱۴۰۵.
۱۰.۵.۲ - خلقیات اکتسابیاخلاق اکتسابی به کمک عادت و تکرار حاصل میشود، در واقع عادات جاری با مداومت و تکرار موجب تقویت خُلقیات مشابه با آن عادتها میگردند. [۳۵۹]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۰۷، قم ۱۴۰۵.
از همین روست که پرورش یافتن کودکان و مصاحبت آنان با افراد دلیر، موجب همانندی اخلاقی و رفتاری با آنان میشود. [۳۶۰]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۰۷، قم ۱۴۰۵.
از نگاه اخوانالصفا خُلق و خویهای اکتسابی، همچون علوم و معتقدات و اعمال اختیاری هیچگاه از نفس جدا نمیشوند [۳۶۱]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۵۰، قم ۱۴۰۵.
و گویی جزء وجود آدمی میگردند. اخوانالصفا قائل به پیوندی استوار میان اعتقادات و اخلاق و تأثیر متقابل آن دو بر یکدیگرند [۳۶۲]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۰۷ـ ۳۰۸، قم ۱۴۰۵.
و اعتقاد آدمی را رفتارساز و رفتار او را اعتقادساز میدانند. اخوانالصفا [۳۶۳]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص۳۳۲ـ۳۳۳، قم ۱۴۰۵.
خلق و خویها و رفتارهای اکتسابی را برتر از خُلق و خوهای طبیعی و فطری میدانند و از همین رو کسانی را که اخلاق فطری و طبیعی خود را به حال خود وا میگذارند «بنی الدنیا» میخوانند که زندگانیای طبیعی چون حیوانات دارند و در برابر، کسانی را که با زحمت و تلاش به اقتضای عقل و فکر خویش یا تبعیت از دین و تربیت دینی به کسب اخلاق و رفتار نیک و پسندیده دست مییازند، «ابناءالا´خره» میخوانند.۱۰.۶ - تفاوت اخلاق آدمیاناز نگاه اخوانالصفا [۳۶۴]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۹۹، قم ۱۴۰۵.
اخلاق و طبایع آدمیان از چهار حیث با یکدیگر متفاوت است: اَخلاط اجساد و چگونگی امتزاج آن اخلاط، خاک و هوای شهرها، تربیت بر حسب دیانت آبا و اجدادی و معلمان و استادان و بالاخره از حیث اقتضای احکام نجومی.۱۰.۷ - تعلیمپذیری آدمیاندر هر حال اخوانالصفا با تأکید بسیار بر اکتسابی بودن اخلاق و ممدوح بودن آن و ضمن تأکید بر اینکه اخلاق آدمیان از هر حیث متفاوت است، آدمیان را تعلیم و تربیتپذیر میدانند و کمال آنان را در تن دادن به تربیت معرفی میکنند. آنچه اخوانالصفا در نهایتِ واقعبینی بر آن تأکید میورزند، عبارت است از تأثیر طبیعت و آب و هوا در اخلاق و رفتار آدمیان و به تبع آن عقاید و مذاهب آنها و تفاوت آنها. [۳۶۵]
اخوانالصفا، ج ۱، ص ۱۷۹، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، قم ۱۴۰۵.
[۳۶۶]
اخوانالصفا، ج ۱، ص ۳۰۲-۳۰۳، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، قم ۱۴۰۵.
۱۰.۸ - تعلیم و تعلم از دیدگاه ایشاناخوانالصفا تعلیم و تعلم را عبارت میدانند از: بالفعل کردن آنچه به صورت بالقوه در نهاد آدمی وجود دارد که اگر آن را به عالم نسبت دهند، تعلیم نامیده میشود و اگر به متعلم نسبت دهند تعلم نام میگیرد. [۳۶۷]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۶۲، قم ۱۴۰۵.
[۳۶۸]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص۳۹۹، قم ۱۴۰۵.
۱۰.۹ - ضرورت وجود استاد و معلمدانشِ متعلم، بالقوه است و با فرا گرفتن، بالفعل میشود. [۳۶۹]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۹۴، قم ۱۴۰۵.
بنابراین، تحقق علم و صنعت نیاز به دو قطبِ معلم و متعلم دارد و از نگاه اخوانالصفا وجود استاد و معلم در هر صنعت و دانش و فنی بایسته است و این استاد خود باید از استاد دیگری آموخته باشد. [۳۷۰]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۹۴، قم ۱۴۰۵.
از همین روست که داشتن معلم با هوش، خوش طینت، خوش اخلاق، روشن ضمیر، دانش دوست، حقجو و فاقدِ تعصب را سعادتی برای متعلم تلقی میکنند [۳۷۱]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۴، ص ۵۱، قم ۱۴۰۵.
و او را در کنار پدر جسمانی، پدر روحانی متعلم به شمار میآورند. [۳۷۲]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۴، ص ۵۰، قم ۱۴۰۵.
۱۰.۱۰ - خصلتهای لازم برای متعلماز نظر اخوانالصفا [۳۷۳]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۳۴۷ـ ۳۴۸، قم ۱۴۰۵.
متعلم باید این هفت خصلت را واجد باشد: پرسشگری، سکوت ، گوشدادن، اندیشیدن ، به کاربستن، طلبراستی از خود، کثرت ذکر و ترک خودبینی . از نکات مهمی که اخوانالصفا [۳۷۴]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۶۲، قم ۱۴۰۵.
بر آن بسیار تأکید میورزند این است که متعلم باید علم و معلوم را درست بشناسد و چگونگی پرسش کردن را در یابد تا در نتیجه آن بداند که چه بپرسد و اگر از او سؤال شد چگونه پاسخ گوید.۱۰.۱۱ - عوامل مؤثر در یادگیریاخوانالصفا [۳۷۵]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۲۹۲، قم ۱۴۰۵.
علم و صنعت را تا حدودی ارثی میدانند و معتقدند مهارت آبا و اجداد به فرزندان به صورت ارثی منتقل میگردد و نقل میکنند که در ایران باستان هر طبقه از مردم میبایست صنعت و علم آبا و اجدادی خود را در پیش میگرفتند. افزون بر این، تأثیر نجوم و کواکب را نیز در روند یادگیری علوم و صنایع قطعی میدانند. [۳۷۶]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، ج ۱، ص ۲۹۰، قم ۱۴۰۵.
۱۰.۱۲ - استمرار رویکرد فلسفی به تعلیم و تربیترویکرد فلسفی به تعلیم و تربیت پس از اخوانالصفا در کتابالسیاسه ابن سینا و برخی آثار ابن رشد ، خاصه فَصْلالمقال و بعدها کتاب اخلاقناصری خواجه نصیرالدین طوسی و برخی دیگر از کتابهای اخلاقی فلسفی، استمرار یافت که جز در پارهای موارد، مبتنی بر اندیشهها و آثار دانشمندانی است که از آنها یاد شد. ۱۰.۱۳ - آرای پزشکان اسلامی در باب تعلیم و تربیتهمچنین باید یادآوری کرد که شماری از پزشکان اسلامی نیز متعرض موضوع تعلیم و تربیت شدهاند و در این زمینه، در ضمن کتابهای طبی خود یا به طور مستقل، کتاب یا رسالهای نوشتهاند؛ از جمله ابن جزّار در کتاب سیاسه الصبیان و تدبیرهم (تونس ۱۹۶۸) و ابوعبداللّه بن خطیب در الوصول و ابن هندو در مفتاحالطب و منهاجالطلاب (تهران ۱۳۶۸ ش) و از همه مهمتر ابوبکر محمد بن زکریای رازی در الطبالروحانی (تهران ۱۳۷۸ ش) که از منظر فلسفی اخلاق و رفتار آدمیان را بررسی کرده و جزء نخستین آثاری است که در این زمینه نوشته شده است. ۱۰.۱۴ - رویکرد اجتماعی در باب تعلیم و تربیت۱۰.۱۴.۱ - ابن خلدون، بنیانگذار این رویکردابن خلدون ، دانشمند و سیاستمدار سده هشتم و نهم را باید بنیانگذار این رویکرد دانست که بعدها ابن ازرق ، دانشمند سده نهم و نویسنده کتاب بدائعالسلک فی طبائعالملک، و برخی مؤلفان دیگر کار او را ادامه دادند. ۱۰.۱۴.۲ - ریشه دیدگاه ابن خلدونبه نظر میرسد که رویکرد ابن خلدون به تعلیم و تربیت ریشه در دانش یا رویکرد کلیای داشته باشد که خود او آغازگر آن بود و آن را «دانش عمران بشری» مینامید؛ دانش یا رویکردی که از یک سو حاصل تجربه عملی سیاسی وی، در سالهای اشتغال به کارهای دولتی و کسب اطلاعات موثق از دیگر صاحبان مناصب دولتی و سیاسی و دانشمندان بود و از سوی دیگر ریشه در تحصیلات فلسفی اولیه وی داشت که به او شیوه استنتاج را آموخته بود. [۳۷۷]
محسن مهدی، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص ۶۲، ترجمه مجید مسعودی، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۰.۱۴.۳ - منظور ابن خلدون از «عمران بشری»منظور ابن خلدون از «عمران بشری» عبارت است از حیات اجتماعی و مجموعه پدیدههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگیای که از آن ناشی میشود. [۳۷۸]
محمد عابد جابری، فکرابنخلدون: العصبیه والدوله، ج۱، ص ۲۹۸، معالم نظریه خلدونیه فیالتاریخ الاسلامی، بیروت ۱۹۹۲.
هدف این علم جدید، یعنی تحقیق در باره ماهیت و اسباب و علل اجتماع، این بود که جنبههای باطنی وقایع ظاهری تاریخ را آشکار سازد. در واقع تاریخ و علم عمران دو جنبه از یک واقعیت واحد را بررسی میکنند؛ تاریخ ، حوادث ظاهری را بیان میکند، در حالی که علم عمران طبیعت و اسباب و علل همان حوادث را باز مینماید. [۳۷۹]
محسن مهدی، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص ۲۲۱، ترجمه مجید مسعودی، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۰.۱۴.۴ - مقدمه ابن خلدون در این بابابنخلدون در مقدمه، از چشمانداز این دانش به مطالعه شئون گوناگون جوامع اسلامی، بویژه ظهور و سقوط دولتها، میپردازد و از جمله سنّتها و روشهای تعلیم و تربیت را در محافل علمی غرب و شرق عالم اسلام از همین دیدگاه میسنجد و بررسی میکند. این دیدگاه بر خلافِ شیوه فلاسفه، متکلمان ، صوفیان و اهل سنّت است. [۳۸۰]
احمد فؤاد اهوانی، التربیه فیالاسلام، ج۱، ص ۲۴۲، او، التعلیم فی رأی القابسی، قاهره ۱۹۵۵.
۱۰.۱۴.۵ - صناعت از دیدگاه ابن خلدونابن خلدون بحث خود را در باب تعلیم و تربیت از اینجا آغاز میکند که « صناعت » (به معنای « مهارت » [۳۸۱]
محمد عابد جابری، فکرابنخلدون: العصبیه والدوله، ج۱، ص ۲۹۳، معالم نظریه خلدونیه فیالتاریخ الاسلامی، بیروت ۱۹۹۲.
) نوعی « ملکه » در امور عملی فکری است و از همین حیثِ عملی بودن، جسمانی و محسوس است و ملکه، که غیر از « فهم » است، بدنی باشد یا مغزی و فکری، نیازمند تعلیم است. به همین سبب در هر دانش و صنعتی به وجود معلمانی نیاز است که در همه آفاق و نزد همه نسلها معتبر باشند. مهارت یافتن متعلم در یک صناعت و حصول ملکه برای وی، تابع درجه خوب بودن تعلیم و ملکه معلم در آن علم و صنعت است. ۱۰.۱۴.۶ - پیوند صنایع با ازدیاد جویندگاندیدگاه اجتماعی ابن خلدون آنگاه آشکار میشود که بهبود و فراوانیِ صنایع یا فنون و مهارتها را به ازدیاد جویندگان آنها پیوند میدهد و سبب آن را در نهایتِ واقعبینی به این نکته برمیگرداند که آدمیان برای اعمالشان انگیزه اقتصادی دارند و رایگان کار نمیکنند بنابراین، با تقویت انگیزههای اقتصادی است که شمارِ جویندگان این مهارتها و کیفیت آنها رو به افزایش و بهبود میگذارد. بدینگونه عمران و اجتماع با صنایع و از جمله تعلیم و تعلم و تربیت وابستگی مستقیم دارد. از همین روست که ابن خلدون پیدایش خط و کتابت و رشد آن را تابع رشد اجتماع و عمران میداند. ۱۰.۱۴.۷ - تأثیر عوامل جغرافیایی بر اخلاق بشروی بر تأثیر عوامل جغرافیایی و اقلیمی بر احوال جسمانی و اخلاق بشر و حتی ادیان تأکید میورزد [۳۸۸]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۱۰۳ـ۱۱۴.
و اعتدالِ آب و هوایی مناطق مرکزی زمین را در اعتدال جسمانی و اخلاقی و دینی ساکنانِ این مناطق مؤثر مییابد [۳۸۹]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۱۰۳.
اعتدالی که موجب بهبود عمران و تمدن بشری شده است.۱۰.۱۴.۸ - وابستگی تطور علوم به رشد و نمو جامعهابن خلدون ضمن تأکید بر اینکه امتیاز آدمی از دیگر حیوانات به فکر و اندیشه اوست و تحصیل معاش و همکاری با دیگران و نیز جملگی علوم و صنایع، از آن سرچشمه میگیرد؛ اعتقاد دارد که فکر به تحصیل ادراکاتی راغب است که فاقد آنهاست. از همین روست که آدمی به کسانی رجوع می کند که در علم و معرفت بر او سبقت دارند یا به پیامبران میگراید. [۳۹۰]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۲ ـ۵۴۳.
ابنخلدون دانشها را به مثابه پدیدههایی انسانی مینگرد که نظیر دیگر پدیدههای انسانی تحت تأثیر «طبایع عمران» اند. بدینگونه علوم در پیدایی و تطور خود به رشد و نمو جامعه و نوع قدرت موجود در آن و نوع اعتقاد مسلط بر آن وابستهاند. [۳۹۱]
محمد عابد جابری، نحن و التراث: قراءات معاصره فی تراثناالفلسفی، ج۱، ص ۲۹۲، بیروت ۱۹۹۳.
۱۰.۱۴.۹ - رشدِ روشمند دانشها از دیدگاه ابن خلدوناز دیدگاه ابن خلدون رشدِ روشمند و منظم دانشها تنها در جامعه مدنی، که از نظر مادّی و صوری کامل است، پدیدار میشود؛ جامعهای که دولت در آن بر پا شده باشد و تمدن و عمران در آن به حدی رسیده باشد که مردم پس از رفع نیازهای ضروری، فراغت پرداختن به دانشها و هنرها را داشته باشند. [۳۹۲]
محمد عابد جابری، نحن و التراث: قراءات معاصره فی تراثناالفلسفی، ج۱، ص ۲۹۲، بیروت ۱۹۹۳.
اگر چه این نکته که تأمین نیازهای ضروری زندگی شرط ظهور فکر نظری است و وابستگی علوم به دولت و شکوفایی کار معنایش وابستگی معرفت نظری به طبقهای است که با استفاده از «اموالِ دولت» زندگی کند و فرصت کار فکری برای خدمت به دولت یا ارضای علاقه به بحث را داشته باشد، چندان پوشیده نیست، اما ابنخلدون در باب این پدیده با تأمل به تعلیلِ آن و کشف عوامل عینی و واقعی آن پرداخته است. [۳۹۳]
محمد عابد جابری، نحن و التراث: قراءات معاصره فی تراثناالفلسفی، ج۱، ص ۲۹۲ـ ۲۹۳، بیروت ۱۹۹۳.
۱۰.۱۴.۱۰ - رابطه تعلیم و تعلم با عمران و تمدنابن خلدون از این دیدگاه است که نظام تعلیم و تربیت اسلامی را تحلیل و گونههای مختلف آن را در اقطار اسلامی با یکدیگر مقایسه کرده است. وی معتقد است که هر یک از ائمه مشهور روشی خاص در تعلیم و تدریس داشتهاند، در تعلیم و تعلم وجودِ «سَنَد» (استمرار نظام استادی و شاگردی) ضروری است [۳۹۴]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۴.
و همین نظام تعلیم و تعلم که قائم به وجود معلم و متعلم است به عمران و تمدن وابسته است و گسیخته شدنِ سند در نظام تعلیم و تعلم با رو به افول نهادن وضع تمدنی وابستگی مستقیم دارد.ابن خلدون بر این اساس گسیخته شدن سند تعلیم را در اندلس [۳۹۵]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۶.
و مغرب [۳۹۶]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۴.
مسبوق به اختلال عمران در این مناطق تلقی میکند و متقابلاً سبب ادامه یافتن رشته و سند تعلیم و تعلم را در مشرق، پیوستگی عمران و تمدن در آنجا میداند. [۳۹۷]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۶.
وی از قول مسافرانِ اهل مغرب، که برای طلب علم به مشرق سفر کردهاند، نقل میکند که عقل مشرقیان از عقول اهلِ مغرب کاملتر است و آنها مردمانی زیرکتر و باهوشترند. [۳۹۸]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۶.
او سپس آن را بدینگونه نقد میکند که آنچه اهل مشرق را بر اهل مغرب برتری بخشیده «عقلِمزید» یا آثار تمدن است، [۳۹۹]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۶ ـ ۵۴۷.
زیرا کسب یک صنعت و مهارت، به نَفْس، عقلی تازه میبخشد و آن را مستعد و آماده پذیرش صناعت دیگری میکند و سرعتِ ادراک عقل را افزایش میدهد و عوام که به این نکته توجه ندارند، تفاوت موجود در بین اهل مشرق و مغرب را به تفاوت در حقیقت انسانیت باز میگردانند، در حالی که چنین نیست. [۴۰۰]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۷.
وی سپس تصریح میکند که دانشها با کثرت عمران و تمدن رو به افزایش میگذارند، زیرا تعلیم علوم از جمله صناعات است و صناعات در شهرها فزونی مییابند و به نسبت کثرت و قلت عمران و تمدن و فراوانی است که صناعات بهبود و افزایش مییابند، به این سبب که صناعات امری زائد بر معاشاند و وقتی اعمال اهل عمران از سطح معاششان فراتر رود به ماورای امور معاش کشانده میشوند که عبارت است از تصرف در ویژگی آدمی یعنی علوم و صناعات. [۴۰۱]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۴۸.
۱۰.۱۴.۱۱ - اصل مهم در تعلیم و تربیتبدینگونه بشر از نظر وی جاهل بالطبع است و عالم بالکسب، [۴۰۲]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۵۹۷.
که اصلی مهم در امر تعلیم و تربیت است و پایهای است برای تأسیس آن.۱۰.۱۴.۱۲ - نکاتی مهم از مسائل جزئی تعلیم و تربیتابن خلدون به مسائل جزئیتر تعلیم و تربیت هم توجه دارد و نکات مهمی را در این زمینه بیان میکند. به اعتقاد وی کثرت تألیفات و اختلاف اصطلاحات مُضرّ به حال متعلم است و او را سرگردان میکند. [۴۰۳]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۷۲۷.
وی همچنین موجَز بودن بیش از اندازه تألیفات علمی و کتابهای درسی را موجب اختلال امر تعلیم و تربیت و کم حاصل بودن آن برای متعلم میداند و در این باب تألیف کتابهای بسیط اما گسترده را توصیه میکند که واجد تکرار و ارجاعاند و حصول ملکه علم از طریق آنها آسانتر است. [۴۰۴]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۷۳۳ـ۷۳۴.
۱۰.۱۴.۱۳ - شیوه درست تعلیمابن خلدون شیوه درست تعلیم را منوط به رعایت این موارد میداند: تدریجی بودن و وضوح مطالب در هر مرحله، [۴۰۵]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۷۳۴.
توجه به استعداد متعلم، [۴۰۶]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه، ص ۷۳۴.
تدریس بدون فاصله بسیار میان جلسات درس تا ملکه حاصل شود [۴۰۷]
ابن خلدون، ج ۱: مقدمه ، ص ۷۳۵.
و هنگام تدریس، دو علم با هم مخلوط نشوند. [۴۰۸]
ابن خلدون، ج۱، ص ۷۳۴.
۱۰.۱۴.۱۴ - توصیه ابن خلدون به متعلمابن خلدون در امر تعلم به متعلمان دو توصیه اکید دارد: فراگیری منطق که کیفیت عملکرد طبیعتفکری را سامان میدهد و یادگیری دقیق واژهها و چگونگی دلالت آنها بر معانی ذهنی. [۴۰۹]
ابن خلدون، ج۱، ص ۷۳۶.
۱۰.۱۴.۱۵ - مقایسه شیوههای تعلیم و تعلمابن خلدون سپس به تشریح و مقایسه شیوههای تعلیم و تعلم، خاصه تعلیم و تعلم قرآن در مغرب و اندلس و افریقا و مشرق، میپردازد و تمایزات و تشابهات آنها و محاسن و معایب آنها را برمیشمرد. [۴۱۰]
ابن خلدون، ج۱، ص ۷۴۰ـ۷۴۱.
از مهمترین نکاتی که ابن خلدون بر آن تأکید میکند سختگیری نکردن با متعلمان، خاصه متعلمانِ کم سن و سال، در امرِ تعلیم و تربیت است و پیامد سختگیری پدید نیامدن ملکه است، زیرا سختگیری و شدت موجب کسلی و تنبلی متعلمان میشود و پیامد آن وادار شدن آنان به دروغگویی است. بعلاوه، برای بیرون آمدن از زیر فشار و زور ناچار به فریبکاری میشوند و به این صفات عادت میکنند و نهایتاً از انسانیت دور میافتند. [۴۱۱]
ابن خلدون، ج۱، ص ۷۴۳.
در این مورد هم ابن خلدون از دیدگاهی اجتماعی اظهار نظر میکند و سختگیری در حق متعلمان را با سختگیری و ظلم در حق جوامع انسانی قابل مقایسه و سرنوشت هر دو را یکسان میداند. [۴۱۲]
ابن خلدون، ج۱، ص ۷۴۳.
۱۰.۱۵ - آرای ابن ازرق۱۰.۱۵.۱ - آرای وی در کتاب بدائعالسلکرویکرد اجتماعی ابن خلدون به تعلیم و تربیت را پس از وی، شماری از دانشمندان، با پارهای تعدیلات و تغییرات، ادامه دادند؛ از جمله ابوعبداللّه ابن ازرق (متوفی ۸۹۶) در کتاب بدائعالسلک فی طبائعالملک، فصل چهارم از باب چهارم. [۴۱۳]
ابن ازرق، بدائعالسلک فی طبائعالملک، ج ۲، ص ۳۳۵ـ۳۷۷، چاپ علی سامی نشار، بغداد ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸.
۱۰.۱۵.۲ - مبنای کتاب بدائعالسلکمبنای کتاب ابن ازرق مقدمه ابن خلدون است اما وی تلاش میکند دیدگاههای ابن خلدون را به صورت روشمند بیان و در مواردی شرح کند. [۴۱۴]
ابن ازرق، بدائعالسلک فی طبائعالملک، ج ۱، ص ۲۱، چاپ علی سامی نشار، بغداد ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸.
۱۰.۱۵.۳ - مقدمه کتابوی نخست بخشی از متن مقدمه را به صورت اصلی یا با تلخیص نقل و سپس آن را شرح میکند و در مرحله بعد به کمک اقوال دیگران یا رأی و نظر خود به رد یا تأیید آن میپردازد. [۴۱۵]
ابن ازرق، بدائعالسلک فی طبائعالملک، ج ۱، ص ۲۱، چاپ علی سامی نشار، بغداد ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸.
۱۰.۱۵.۴ - دیدگاه وی درباره لزوم وجود سَند در تعلیممثلاً در باب نظر ابن خلدون مبنی بر لزوم وجود «سند» در تعلیم، با استفاده از ابن اکفانی، به بررسی این پرسش میپردازد که اصلاً در تعلیم و تعلم به وجود استاد و معلم نیازی هست یا خیر. [۴۱۶]
ابن ازرق، بدائعالسلک فی طبائعالملک، ج ۲، ص ۳۳۶، چاپ علی سامی نشار، بغداد ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸.
۱۰.۱۵.۵ - دیدگاه ایشان درباره کیفیت کتب درسیدر جای دیگر ضمن نقل نظر ابن خلدون مبنی بر اینکه مختصر و موجَز بودن بیش از حدِ کتب درسی مخلّ تعلیم و تعلم است، به تعلیل و تحلیل آن مبادرت میورزد. [۴۱۷]
ابن ازرق، بدائعالسلک فی طبائعالملک، ج ۲، ص ۳۵۴ـ ۳۵۵، چاپ علی سامی نشار، بغداد ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸.
۱۰.۱۵.۶ - همزمان نبودن آموزش دو علمابن ازرق [۴۱۸]
ابن ازرق، بدائعالسلک فی طبائعالملک، ج ۲، ص ۳۶۱ـ۳۶۲، چاپ علی سامی نشار، بغداد ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸.
در ذیل توصیههای سودمند ابن خلدون به متعلمان، در توضیح این نکته که در آموزش علوم نباید همزمان آموزش دو علم را به هم آمیخت، از قول ابن رشد نقل میکند که آن کس که دوست دارد بیش از یک چیز را در یک زمان فرا بگیرد، هیچکدام از آنها را نخواهد آموخت.۱۱ - انتقال این رویکردها از طریق ادبیاتچون مبانی و مسائل و غایات مطرح شده در رویکردهای مذکور غالباً دشوار فهماند، به کار مخاطبانی میآیند که علاقهمند و طالب واقعی اینگونه مطالب باشند. از سوی دیگر، کتابهایی که صاحبان این رویکردها نوشتهاند، اغلب نثری بیپیرایه و معمولی یا زبانی سخت پیچیده و آکنده از اصطلاحات فنی دارند و در هر دو صورت جز در مواردی معدود رغبتِ مخاطب عام را بر نمیانگیزند. ازینرو آنچه وظیفه انتقالِ مضامین این رویکردها را به مخاطب عام بر عهده گرفت، ادبیات بود. گونههای مختلف ادبی، از کلمات قصار و تمثیل و حکایت و مقامه و شعر عهدهدار تحلیل و تفسیر و توجیه آموزهها و ارزشهای موجود در رویکردهای مذکور شدند و بیشتر جنبهها و دقایق نظری و عملی تعلیم و تربیت با استفاده از ابزارهای تأثیرگذار بلاغی به مخاطب عرضه شد. ۱۲ - تأثیر ادبیات و هنر در انتقال اخلاق و تربیت به انسانآنچه گونههای ادبی را محمل مناسبی برای انتقالِ این آموزهها به مخاطبان میسازد، «تأثیر» ادبیات و هنرها بر آدمیان است. از همین روست که با وجود آنکه عالمان دینی و فیلسوفان و صوفیان، دقایق مربوط به تعلیم و تربیت، به معنای عام و خاصِ آن، را بتفصیل بررسی کردهاند، آنچه زبانزد عموم و خواصِ مردم است، مطالبی است که در آثار نویسندگان و شاعران بزرگ اسلامی آمده و بعضاً حتی صورت مَثَل یافته است اما توده مردم صاحبان اصلی آن آموزهها و اندیشهها را نمیشناسند. اشعار متنبّی و سعدی از مهمترین و مشهورترین نمونههای این مورد است. در واقع، در زبان عربی و فارسی از طریق کتابهایی چون کلیله و دمنه ترجمه ابن مقفّع و محاضراتالادباء و محاورات الشعراء و البلغاء نوشته راغب اصفهانی ، عقدالفرید نوشته ابن عبدربّه ، ربیعالابرار و نصوصالاخبار نوشته زمخشری و در زبان فارسی از طریق کتابهایی نظیر قابوسنامه نوشته قابوس بن وشمگیر ، کلیله و دمنه انشای نصراللّه منشی، شاهنامه فردوسی ، بوستان و گلستان سعدی و نیز سرودههای برخی شاعران سبک هندی نظیر صائب ، آموزههای اخلاقی و تربیتی به مردم منتقل شده است نه از طریق صاحبان اصلی آنها. ۱۳ - دیدگاه بزرگان در باب تربیت در آثار ادبیپدید آورندگان آثار ادبی اندیشههای فیلسوفان و آموزههای صوفیان و آیات و احادیث و دیدگاههای عالمان دینی را از آنها وام میگرفتند و به شیوه و زبانی دیگر به مردم منتقل میساختند. اگر چه صاحبان این آثار، لزوماً انگیزه و قصد بیان آموزههای تعلیم و تربیت و احیاناً نظریهپردازی در این باب را نداشتند و در بسیار اوقات مقصود آنها چنانکه از دیباچه آثارشان دانسته میشود [۴۱۹]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، محاضراتالادباء و محاوراتالشعراء والبلغاء، ج ۱، ص ۷، بیروت، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
[۴۲۰]
محمود بن عمر زمخشری، ربیعالابرار و نصوص الاخبار، ج ۱، ص ۳۶، چاپ سلیم نعیمی، قم ۱۴۱۰.
[۴۲۱]
مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، ج۱، ص ۳۷، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ ش.
فراهم کردن منتخبی بود از اندیشهها و اشعار و سخنان نخبه و زیبا و احیاناً ایجاد فرح.۱۴ - تأثیر آثار ادبی با محتوای اخلاقی و تربیتی در مردمدر عین حال تأثیر این آثار در میان مردم چنان بود که انگیزه و قصد فراهم کنندگان فراموش میشد و خودِ متون با محتوای اخلاقی و تربیتیشان مورد توجه و سرمشق تربیتی جامعه قرار میگرفت. از سعدی به عنوان شخصیت سرآمد این سبک، دست کم در زبان فارسی میتوان نام برد که تأثیر بوستان و گلستان وی، به مثابه سرمشقی تربیتی، همچنان باقی است. ۱۵ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) حسام محیی الدین آلوسی، فلسفه الکندی و آراءالقدامی و المحدثین فیه، بیروت ۱۹۸۵. (۳) ابن ازرق، بدائعالسلک فی طبائعالملک، چاپ علی سامی نشار، بغداد ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸. (۴) ابن جماعه، تذکره السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، (حیدرآباد دکن)، چاپ افست بیروت. (۵) ابن جوزی، صیدالخاطر، چاپ ناجی طنطاوی، دمشق ۱۳۹۹/۱۹۷۹. (۶) ابن خلدون. (۷) ابن سحنون، آدابالمعلمین، در احمد فؤاد اهوانی، التربیه فی الاسلام، او، التعلیم فی رأیالقابسی، قاهره ۱۹۵۵. (۸) ابن عبدالبر، جامع بیانالعلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. (۹) ابن عربی، التدبیرات الاءلهیّه فی اصلاح المملکه الانسانیّـه، چاپ حسن عاصی، بیروت۱۹۹۳. (۱۰) منی احمد ابوزید، الانسان فی الفلسفه الاسلامیه: دراسه مقارنه فی فکرالعامری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۱۱) اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلان الوفاء، قم ۱۴۰۵. (۱۲) محمد ارغون، نزعه الانسنه فی الفکر العربی: جیل مسکویه و التوحیدی، ترجمه هاشم صالح، بیروت ۱۹۹۷. (۱۳) احمد فؤاد اهوانی، التربیه فیالاسلام، او، التعلیم فی رأی القابسی، قاهره ۱۹۵۵. (۱۴) یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲: فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش. (۱۵) محمد بن سعداللّه بخاری اصفهانی، مناهجالطالبین و مسالکالصادقین، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش. (۱۶) محمد عابد جابری، فکرابنخلدون: العصبیه والدوله، معالم نظریه خلدونیه فیالتاریخ الاسلامی، بیروت ۱۹۹۲. (۱۷) محمد عابد جابری، نحن و التراث: قراءات معاصره فی تراثناالفلسفی، بیروت ۱۹۹۳. (۱۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتابالذریعه الی مکارم الشریعه، چاپ ابویزید عجمی، قاهره) ۱۴۰۷/۱۹۸۷ (، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش. (۱۹) حسین بن محمد راغب اصفهانی، محاضراتالادباء و محاوراتالشعراء والبلغاء، بیروت، چاپ افست قم ۱۴۱۶. (۲۰) عبدالحسین زرینکوب، ارزش میراث صوفیه، تهران ۱۳۷۳ ش. (۲۱) محمود بن عمر زمخشری، ربیعالابرار و نصوص الاخبار، چاپ سلیم نعیمی، قم ۱۴۱۰. (۲۲) مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۳) عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارفالمعارف، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. (۲۴) زینالدین بن علی شهید ثانی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، چاپ رضا مختاری، قم ۱۳۶۸ ش. (۲۵) محمد بن یوسف عامری، رسائل ابوالحسن عامری، با مقدمه و تصحیح سحبان خلیفات، ترجمه مقدمه مهدی تدین، تهران ۱۳۷۵ ش. (۲۶) محمد بن یوسف عامری، السعاده والاءسعاد فی السیره الانسانیه، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۲۶ ش. (۲۷) عبدالفتاح احمد فؤاد، فی الاصول الفلسفیه للتربیه عند مفکر یالاسلام، ۱۹۸۳. (۲۸) محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاحالکفایه، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش. (۲۹) احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ ش. (۳۰) جوادعلی، المفصّل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸. (۳۱) محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶. (۳۲) محمد بن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش. (۳۳) محمد بن محمد فارابی، التعلیقات، به ضمیمه کتابالتنبیه علی سبیل السّعاده، چاپ جعفر آلیاسین، تهران ۱۳۷۱ ش. (۳۴) محمد بن محمد فارابی، کتاب تحصیلالسّعاده، چاپ جعفر آلیاسین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۳۵) علی بن محمد قابسی، الرساله المفصله لاحوالالمعلمین و احکامالمعلمین و المتعلمین، در احمد فؤاد اهوانی. (۳۶) مهدی محقق، دومین بیست گفتار در مباحث ادبی و تاریخی و فلسفی و کلامی و تاریخ علوم در اسلام، به انضمام زندگینامه و کتابنامه، مقاله ۶: «مبانی اخلاق فلسفی در اسلام»، تهران ۱۳۶۹ ش. (۳۷) محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابی سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش. (۳۸) احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸). (۳۹) احمد بن محمد مسکویه، جاویدان خرد، ترجمه تقی الدین محمد شوشتری، چاپ بهروز ثروتیان، تهران ۱۳۵۵ ش. (۴۰) محسن مهدی، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ترجمه مجید مسعودی، تهران ۱۳۵۸ ش. (۴۱) عبداللّه بن محمد نجمرازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش. (۴۲) احمد نراقی، «بازنگری رابطه مرید ـ مرادی در عرفان»، کیان، سال ۱، ش ۲ (آذر ۱۳۷۰). (۴۳) عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش. (۴۴) یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، بیروت: دار الفکر. (۴۵) محمد بن محمد فارابی، علمالتعالیم. (۴۶) ابنعبدالبر قرطبی، جامع بیانالعلم و فضله، بیروت ۱۴۱۸. ۱۶ - پانویس
۱۷ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعلیم و تربیت (۲)»، شماره۵۰۱۶. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعلیم و تربیت (۳)»، شماره۵۰۱۷. ردههای این صفحه : اخلاق اسلامی | تعلیم و تربیت
|